زمینه و هدف: ازدستدادن محبت والدین موجب میشود نیازهای رشدی نوجوان ناکام بماند. این امر بحرانها و آسیبهای روانی-رفتاری-اجتماعی در بین نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست و کیفیت زندگی پایینتر را بهدنبال دارد. هدف پژوهش حاضر تبیین روابط ساختاری بین نیازهای بنیادین روانشناختی و کیفیت زندگی با میانجیگری هوش هیجانی در نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست بود.
روشبررسی: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهٔ آماری پژوهش را نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز شبهخانوادهٔ استان تهران به تعداد ۱۶۳۹ نفر در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. از میان آنها تعداد ۲۵۸ نفر بهروش نمونهگیری دردسترس از نوزده مرکز واقع در شهرستانهای تهران، پرند، ری، شمیرانات، شهریار و ملارد انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامهٔ نیازهای اساسی (صاحبی، ۱۳۸۲)، مقیاس هوش هیجانی (شات و همکاران، ۱۹۹۸) و پرسشنامهٔ کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (۱۹۸۹) بود. دادههای پژوهش حاضر استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون توسط نرمافزارهای AMOS و SPSS در سطح معناداری ۰٫۰۵ تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد، نیازهای بنیادین روانشناختی بر کیفیت زندگی دارای اثر کل بود (۰٫۰۰۱=p و ۰٫۳۹۸=β). نیازهای بنیادین روانشناختی بر هوش هیجانی اثر مستقیم داشت (۰٫۰۰۱=pو ۰٫۶۸۷=β). هوش هیجانی بر کیفیت زندگی دارای اثر مستقیم بود (۰٫۰۰۱=p و ۰٫۶۱۸=β). همچنین نیازهای بنیادین روانشناختی با میانجیگری هوش هیجانی بر کیفیت زندگی اثر غیرمستقیم داشت (۰٫۰۰۱=p، ۰٫۴۲۵=β). همچنین مدل مفروض با دادههای گردآوریشده برازش داشت (۱۱۴٫۰۳=۲x و ۰٫۹۵۷=CFI، ۰٫۹۳۰=GFI و ۰٫۸۹۳=AGFI و ۰٫۰۶۷=RMSEA).
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش در نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست هوش هیجانی رابطهٔ بین نیازهای بنیادین را با کیفیت زندگی بهصورت مثبت میانجیگری میکند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |