زمینه و هدف: افراد مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس (اماس)، علاوهبر مشکلات جسمانی اغلب از آسیبها و اختلالات روانی نیز رنج میبرند. هدف پژوهش حاضر ارائهٔ مدل ساختاری بهزیستی روانشناختی براساس طرحوارههای ناسازگار اولیه، خودشفقتی و امیدواری در زنان مبتلا به اماس بود.
روشبررسی: روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به اماس مراجعهکننده به بیمارستانهای امامخمینی و میلاد تهران در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. تعداد افراد نمونه سیصد زن مبتلا بهاماس بود که بهصورت دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی (ریف، ۱۹۸۹)، فرم کوتاه پرسشنامۀ طرحوارههای یانگ (یانگ، ۱۹۹۸)، مقیاس شفقت به خود (نف، ۲۰۰۳)، و پرسشنامهٔ امید به زندگی (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۱) بود. تحلیل دادههای گردآوریشده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرمافزارهای SPSS نسخهٔ ۲۲ و AMOS نسخهٔ ۲۲ صورت گرفت. سطح معناداری آزمونها در این پژوهش، ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، طرحوارههای ناسازگار اولیه دارای اثر منفی و معکوس بر بهزیستی روانشناختی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۷۰-=β)، خودشفقتی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۱۸-=β) و امیدواری (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۸۷-=β) بود. خودشفقتی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۷۵=β) و امیدواری (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۵۳=β) اثر مثبت و مستقیم بر بهزیستی روانشناختی داشت. طرحوارههای ناسازگار اولیه بر بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی خودشفقتی (۰٫۰۲۵=p، ۰٫۱۵-=β) و نقش میانجی امیدواری (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۴۶-=β) اثر غیرمستقیم داشت؛ بهعلاوه شاخصهای نکویی برازش از برازش مطلوب مدل پژوهش با دادههای گردآوریشده حمایت کردند (۱٫۳۸=df/۲x، ۰٫۹۷=CFI، ۰٫۹۷=GFI، ۰٫۹۵=AGFI، ۰٫۰۴۵=RMSEA).
نتیجهگیری: براساس نتایج پژوهش میتوان نتیجه گرفت، نقش میانجی خودشفقتی و امیدواری در تأثیر طرحوارههای ناسازگار اولیه بر بهزیستی روانشناختی، میتواند مدل مناسبی را برای تبیین بهبود روانشناختی زنان مبتلا به اماس ارائه دهد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |