زمینه و هدف: تعارض زناشویی، از مشکلات شایع در دنیای امروز بهشمار میرود که بهدلیل اثرات مخرب آن توجه روانشناسان و مشاوران خانواده را جلب کرده است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای زناشویی مبتنیبر نظریهٔ انتخاب بر کاهش تعارضات زناشویی انجام شد.
روشبررسی: روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری پژوهش را ۳۵۰ دانشجو-معلم متأهل دانشگاه فرهنگیان بابل تشکیل دادند. بیست زوج داوطلب با نمرۀ ۱۱۵ و بیشتر در پرسشنامهٔ تعارض زناشویی (ثنایی، ۱۳۷۹) و نیز نمرۀ ۹ و بیشتر در مقیاس منبع کنترل (راتر، ۱۹۶۶) بهصورت نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامۀ تعارض زناشویی (ثنایی، ۱۳۷۹) و مقیاس منبع کنترل (راتر، ۱۹۶۶) بود. صرفاً برای زوجهای گروه آزمایش در نُه جلسۀ نوددقیقهای و هفتهای یکبار مداخلهٔ آموزشی مبتنیبر نظریهٔ انتخاب انجام شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی توکی در نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۶ تحلیل شد. در این پژوهش سطح معناداری آزمونهای آماری ۰٫۰۵ بود.
یافتهها: نتایج نشان داد، اثر زمان، اثر گروه و اثر تعامل زمان و گروه برای متغیر تعارض زناشویی معنادار بود (۰٫۰۰۱p<). در گروه آزمایش، میانگین متغیر تعارض زناشویی در مرحلۀ پیشآزمون با مراحل پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشت (۰٫۰۰۱>p)؛ اما این میانگین در مرحلۀ پسآزمون با مرحلۀ پیگیری تفاوت معناداری نداشت (۰٫۰۰۱=p)؛ یعنی تأثیر آموزش مهارتهای زناشویی مبتنیبر نظریهٔ انتخاب در زوجهای گروه آزمایش علاوهبر کاهش تعارضات زناشویی در پسآزمون، در مرحلهٔ پیگیری نیز ماندگار بود.
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش نتیجه گرفته میشود که مداخلهٔ آموزشی مبتنیبر نظریهٔ انتخاب میتواند بهعنوان یکی از روشهای مؤثر در بهبود مشکلات ارتباطی زوجین استفاده شود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |