جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای صمدی

فائزه میرصمدی، رضا عبدی،
دوره ۷، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۳۹۶ ۱۳۹۶ )
چکیده


چکیده
هدف: داشتن فرزند معلول ممکن است بر سلامت روانی والدین به‌ویژه مادران تأثیر منفی داشته باشد. هدف ازپژوهش حاضر، مقایسهٔ ابعاد سلامت روانی و کیفیت زندگی مادران کودکان معلول با مادران کودکان عادی بود. 
روش‌بررسی: جامعهٔ آماری شامل مادران دارای کودکان معلول، زیرنظر سازمان بهزیستی تبریز بود. به‌شیوۀ نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای، ۲۱۳ نفر به‌عنوان نمونه انتخاب شدند که۶۴ نفر جسمی‌حرکتی، ۸۹ نفر ذهنی‌روانی و ۶۰نفر حسی بودند درگروه عادی نیز، ۷۱ مادر، از بین کارمندان بهزیستی شهرستان تبریز انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامۀ سلامت عمومی (GHQ) و مقیاس کیفیت زندگی بهداشت جهانی (WHQOL) و برای تحلیل داده‌ها، از تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) استفاده شد. 
یافته‌ها: در همۀ ابعاد سلامت عمومی به‌غیر از افسردگی، بین مادران دارای کودکان سالم با مادران دارای کودک معلول تفاوت معنادار وجود داشت (۰٫۰۱>p). در متغیر اختلال در کارکرد اجتماعی، بین گروه ذهنی‌روانی با گروه معلولان حسی ،نیز تفاوت معنادار مشاهده شد (۰٫۰۱>p)؛ اما، بین گروه‌های معلول در بقیۀ متغیر‌‌ها، تفاوت معناداری یافت نشد. همچنین، در همۀ ابعاد کیفیت زندگی، بین مادران دارای کودکان سالم با مادران دارای کودک معلول تفاوت معنادار مشاهده شد (۰٫۰۱>p)؛ اما بین سه گروه از مادران دارای کودک معلول در هیچ‌یک از ابعاد کیفیت زندگی تفاوت معنادار وجود نداشت. 
نتیجه‌گیری: داشتن کودک معلول، بدون توجه به نوع معلولیت، می‌تواند بر سلامت عمومی و کیفیت زندگی مادران تأثیر بگذارد.
 


فریده صمدی بهرامی، سعیده زنوزیان، محمدرضا بلیاد،
دوره ۸، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۳۹۷ ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف: در بین افرادی که به‌علت مشکلات روان‌شناختی نیاز به کمک و درمان دارند، اختلال‌های خلقی مشکل شایعی است و اختلال دوقطبی (BD) و اختلال افسردگی اساسی (MDD) از اختلال‌های خلقی بسیار رایج با شیوعی به‌ترتیب حدود ۱‌درصد و ۶٫۷درصد هستند. این دو اختلال به‌دلیل شیوع زیاد و ماهیت بازگشتی و عودکنندگی سالانه هزینه‌های گزافی به جامعه تحمیل می‌کنند؛ بنابراین هدف از مطالعهٔ حاضر شناخت ویژگی‌های شخصیتی در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال افسردگی اساسی و افراد بهنجار و مقایسهٔ آن‌ها است.
روش‌بررسی: به‌منظور انجام این پژوهش که مطالعه‌‌ای علی‌مقایسه‌ای بود، ۹۰ آزمودنی ازطریق نمونه‌گیری دردسترس از بین بیماران بستری و سرپایی مراجعه‌کننده در شش‌ماههٔ اول سال ۱۳۹۴ و کارمندان شاغل‌ در بیمارستان روان‌پزشکی ایران، انتخاب‌ شده و در سه گروه اختلال دوقطبی نوع یک (۳۰=N) و اختلال افسردگی اساسی (۳۰=N) و گروه بهنجار (۳۰=N) قرار گرفتند. سپس آزمون میلون ۲(MCMI-۲) به‌صورت انفرادی اجرا شد. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها نیز بااستفاده از نرم‌افزار SPSS صورت گرفت. جهت مقایسهٔ میانگین ویژگی‌های شخصیتی سه گروه مطالعه‌شده، آزمون آماری تحلیل واریانس چندمتغیره و برای مقایسهٔ دوبه‌دو گروه‌ها در هریک از ویژگی‌های شخصیتی، آزمون تعقیبی توکی به‌کار گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد بین افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک و افراد بهنجار در تمامی ویژگی‌های شخصیتی به‌استثنای ویژگی‌های اسکیزوئید و وسواسی تفاوت معنا‌دار مشاهده می‌شود (۰٫۰۵>p). همچنین در آزمون میلون، بین افراد بهنجار و مبتلا به‌ اختلال افسردگی ‌اساسی در ویژگی‌های شخصیتی اسکیزوئید، اجتنابی، ضداجتماعی، منفعل/پرخاشگر، خود تخریب‌گر، اسکیزوتایپال، مرزی و پارانوئید تفاوت معنادار وجود دارد (۰٫۰۵>p). همچنین در این پژوهش بین افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال افسردگی اساسی در ویژگی‌های اسکیزوئید و نمایشی و خودشیفته، تفاوت معنا‌دار یافت می‌شود (۰٫۰۵>p).
نتیجه‌گیری: براساس تفاوت معنادار در ویژگی‌های شخصیتی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی و دوقطبی نوع یک درمقایسه با افراد سالم، توجه به این امور در طرح‌ریزی درمانی مؤثر ضروری است.


معصومه ظهیری سروری، فریده صمدی بهرامی، زهرا ظهیری سروری،
دوره ۸، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۳۹۷ ۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: افراد وابسته به مواد ممکن است با فشارهای روانی مختلفی روبه‌رو شوند و اضطراب یکی از اختلال‌هایی است که در بین مبتلایان به سوء‌مصرف مواد دیده می‌شود. پژوهش حاضر باهدف اثربخشی درمان بازسازی‌شناختی بر میزان اضطراب در سوء‌مصرف‌کنندگان مواد صورت گرفت.
روش‌بررسی: روش تحقیق از نوع شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون‌پس‌آزمون با گروه شاهد بود. جامعهٔ آماری پژوهش، شامل همهٔ مراجعان مردی بود که به مرکز بازپروری شبانه‌روزی ارجاع داده شدند. در این تحقیق روش نمونه‌گیری به‌صورت دردسترس انجام شد. پس از مصاحبه توسط پزشک دوره‌دیدهٔ درمان نگهدارنده با متادون و غربال بیماران برای اضطراب درمجموع ۳۸ نفر انتخاب ‌شده و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل به‌صورت همتاسازی قرار گرفتند. از آزمودنی‌ها خواسته شد تا پرسشنامهٔ اضطراب پیدا و نهان اسپیل برگر را تکمیل کنند.
یافته‌ها: براساس نتایج به‌دست‌آمده، تفاوت معنا‌دار بین میزان اضطراب افراد گروه شاهد و آزمایش در نمرات پس‌آزمون مشاهده شد (۰٫۰۰۱>p). به‌منظور بررسی تفاوت گروه‌ها در هریک از متغیرهای اضطراب حالت و اضطراب صفت و اضطراب کلی، آزمون اثرات بین‌آزمودنی استفاده شد. براساس اطلاعات به‌دست‌آمده تفاوت بین گروه‌ها در تمامی متغیرها معنا‌دار است (۰٫۰۰۱>p).
نتیجه‌گیری: مطابق نتایج مطالعهٔ حاضر می‌توان از روش بازسازی‌شناختی برای کاهش اضطراب افراد سوء‌مصرف‌کنندهٔ مواد استفاده کرد.
 


محمد جلیلوند، حسین صمدی، یاسر حیدری،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۴۰۰ ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مشکلات اساسی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی که مانع یادگیری آن‌ها در سال‌های اولیهٔ تحصیل می‌شود، نقص در کارکردهای اجرایی است. هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی برنامهٔ آموزش کارکرد اجرایی ازطریق فعالیت‌ بدنی بر بازداری پاسخ، در کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی بود.
روش‌بررسی: روش مطالعهٔ حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی کودکان ۹تا۱۲سالهٔ مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی شهر کرمانشاه تشکیل دادند. به‌صورت دردسترس بیست کودک مبتلا به اختلال هماهنگ رشدی انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در گروه گواه و گروه آزمایش گمارده شدند (هر گروه ده نفر). ابزارهای پژوهش، مقیاس هوش وکسلر برای کودکان-ویرایش پنجم (وکسلر، ۲۰۱۴)، پرسشنامهٔ‌ اختلال هماهنگی رشدی (ویلسون و همکاران، ۲۰۰۹)، آزمون ارزیابی حرکات جنبشی کودکان (هندرسون و همکاران، ۲۰۰۷) و آزمون استروپ (استروپ، ۱۹۳۵) بود. برنامهٔ کارکردهای اجرایی مبتنی‌بر تمرینات حرکتی طی دوازده هفتۀ متوالی و دو بار در هفته به‌مدت هفتاد دقیقه برگزار شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون تی مستقل و روش آماری تحلیل‌ کوواریانس تک‌متغیره در نرم‌افزار SPSS نسخهٔ ۲۳ صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌ها ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش‌آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین نمرات پس‌آزمون گروه آزمایش و گروه گواه مشاهده شد (۰٫۰۰۱≥p). باتوجه به مجذور اتا، ۹۴‌درصد از تغییرات نمرات بازداری پاسخ ناشی‌از تأثیر تمرینات بود.
نتیجه‌گیری: دوازده هفته تمرینات کارکردهای اجرایی ازطریق فعالیت ‌بدنی باعث بهبود بازداری پاسخ کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی می‌شود؛ بنابراین پیشنهاد می‌شود، کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی در برنامه‌های ورزشی مبتنی‌بر آموزش کارکردهای اجرایی و دارای بار توجهی زیاد، شرکت کنند.


محمد جلیلوند، حسین صمدی، یاسر حیدری،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۴۰۰ ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران مبتلا به پسوریازیس علاوه‌بر تجربهٔ‌ نشانه‌های فیزیولوژیک، طیف وسیعی از مشکلات روان‌شناختی شامل افسردگی و اضطراب را تجربه می‌کنند. هدف پژوهش حاضر مقایسهٔ اثربخشی تمرینات یوگا و درمان شناختی-رفتاری بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به پسوریازیس بود.
روش‌بررسی: روش مطالعهٔ حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون همراه با گروه گواه بود. تعداد سی بیمار به‌عنوان نمونه انتخاب شدند و به‌روش تصادفی در سه گروه ده‌نفری تمرین یوگا، درمان شناختی-رفتاری و گواه قرار گرفتند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها در پیش‌آزمون و پس‌آزمون، سیاهۀ افسردگی بک-ویرایش دوم (بک و همکاران، ۱۹۹۶) و سیاهۀ اضطراب بک (بک و استیر، ۱۹۹۰) ‌بود. گروه‌ اول آزمایش به‌مدت هشت هفته و هر هفته دو جلسه به تمرینات یوگا پرداخت. گروه دوم آزمایش، به‌مدت هشت هفتهٔ دوجلسه‌ای درمان شناختی-رفتاری را دریافت کرد. برای تحلیل داده‌ها، از روش‌های آماری تحلیل واریانس و تحلیل کوواریانس یک‌متغیره در نرم‌افزار آماری SPSS نسخهٔ ۲۳ استفاده شد. سطح معناداری آزمون‌ها ۰٫۰۵ بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد، هم تمرینات یوگا و هم درمان شناختی‌رفتاری بر کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به پسوریازیس مؤثر بودند (۰٫۰۰۱>p). همچنین نتایج پس‌آزمون مشخص کرد، تمرینات یوگا درمقایسه با درمان شناختی-رفتاری اثربخشی بیشتری بر کاهش اضطراب (۰٫۰۰۶=p) و افسردگی (۰٫۰۰۱>p) داشت.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد، هشت هفته تمرینات یوگا درمقایسه با درمان شناختی-رفتاری اثربخشی بیشتری بر کاهش میزان اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به پسوریازیس دارد؛ بنابراین به این بیماران پیشنهاد می‌شود تا در کلاس‌های یوگا شرکت کنند و از مزایای روانی این تمرینات بهره‌مند شوند.


علی عبدالصمدی، امید علی مسعودی، محمودرضا محمدطاهری،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۴۰۱ ۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: رسانه‌ها نقش بسزایی در آموزش افراد دارای معلولیت و نیز آموزش سایر افراد جامعه درقبال افراد دارای معلولیت، ایفا می‌کنند. رسانه‌های امروز کشور کمتر به این رسالت مهم توجه داشته‌اند. این تحقیق با هدف شناخت بازنمایی افراد دارای معلولیت در رسانه‌های ایران انجام شد.
روش‌بررسی: پژوهش با رویکرد کیفی و با روش گراندد‌تئوری (داده‌بنیاد) انجام گرفت. به‌منظور نیل به هدف پژوهش، ابزار مصاحبه‌ٔ عمیق نیمه‌ساختاریافته به‌کار رفت. با یازده نفر از خبرگان رسانه‌ها در ایران مصاحبه شد. منظور از خبرگان رسانه در این پژوهش افرادی بودند که حداقل ده سال سابقهٔ کار رسانه‌ای ازجمله مطبوعات، خبرگزاری‌ها، رادیو و تلویزیون داشتند یا در صورت داشتن تجربهٔ کمتر از تحصیلات کارشناسی‌ارشد یا بیشتر مرتبط با حوزهٔ رسانه برخوردار بودند. همچنین برای اعتباربخشیدن به تحقیق از تکنیک مثلث‌سازی و دو نظریهٔ «برچسب‌زنی» و «استفاده و رضامندی» استفاده شد. کدگذاری سه‌گانه (مضمون و زیرمضمون و کد) برای تحلیل محتوای مصاحبه‌های عمیق نیمه‌ساختاریافته به‌کار رفت.
یافته‌ها: یافته‌ها در قالب سیزده زیرمقوله و شش مقولهٔ اصلی ظهور یافت. سیاست‌گذاری رسانه‌ای، شناسایی نیازها، آموزش عمومی، آموزش افراد دارای معلولیت، بازتاب اخبار افراد دارای معلولیت و گسترش سخت‌افزاری و نرم‌افزاری رسانه‌های نمایشی برای افراد دارای معلولیت به‌عنوان مقوله‌های اصلی مشخص شدند.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های پژوهش، تأسیس شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی، تخصیص بخشی از اخبار خبرگزاری‌ها به جمعیت معلول کشور و به‌کارگیری هنرمندان دارای معلولیت در عرصه‌های هنرهای نمایشی تئاتر و سینما می‌تواند موجب بازنمایی بهتر و ارتقای سطح اجتماعی زندگی افراد دارای معلولیت شود.


علی عبدالصمدی، امید علی مسعودی، محمودرضا محمدطاهری،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۴۰۲ ۱۴۰۲ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: رسانه‌ها به‌ویژه رسانه‌های اجتماعی نقش بسزایی در آموزش افراد دارای معلولیت و نیز آموزش سایر افراد جامعه درقبال افراد دارای معلولیت دارند. رسانه‌های امروز کشور کمتر به این رسالت مهم توجه داشته‌اند. تحقیق حاضر با هدف شناخت بازنمایی افراد دارای معلولیت در رسانه‌های اجتماعی و نیز نقش این‌گونه رسانه‌ها در ارتقای شرایط زندگی این افراد صورت گرفت.
روش‌بررسی: این پژوهش با روش کیفی انجام پذیرفت. به‌منظور نیل به هدف پژوهش از ابزار مصاحبهٔ عمیق و نیمه‌ساختاریافته استفاده شد. با یازده نفر از خبرگان رسانه‌ها در ایران مصاحبه صورت گرفت که همگی حداقل ده سال سابقهٔ کار رسانه‌ای داشتند یا درصورت داشتن تجربهٔ کمتر، از تحصیلات کارشناسی‌ارشد یا بیشتر مرتبط با حوزهٔ رسانه برخوردار بودند. همچنین به‌منظور اعتباربخشیدن به تحقیق، تکنیک مثلث‌سازی و نظریهٔ «برچسب‌زنی» به‌کار رفت. از کدگذاری سه‌گانه (مقوله، زیرمقوله، کد) برای تحلیل محتوای مصاحبه‌های عمیق و نیمه‌ساختاریافته استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌های این پژوهش در سه مقوله و شش زیرمقوله ارائه شد. مضمون‌های شناسایی و طبقه‌بندی نیازهای معلولان (با زیرمضمون‌های اطلاع‌رسانی عمومی، استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای اشتراک‌گذاری و بازتاب فعالیت‌های افراد دارای معلولیت)، ارتقای سطح ارتباطات اجتماعی افراد دارای معلولیت ازطریق فضای مجازی (با زیرمضمون‌های آموزش به افراد دارای معلولیت و جامعه برای ایجاد تعامل مثبت و دوسویه، ایجاد ارتباط بین افراد دارای معلولیت و دیگر افراد) و ایجاد تشخص اجتماعی (با زیرمضمون‌های ایجاد گروه در فضای مجازی توسط افراد دارای معلولیت، ایجاد کانال در فضای مجازی توسط افراد دارای معلولیت) شناسایی شد.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج پژوهش، استفاده از فضای مجازی به‌خصوص شبکه‌های اجتماعی توانسته است موجب ارتقای سطح اجتماعی زندگی افراد دارای معلولیت شود.


مستوره خرم، محمود شیخ، حسین صمدی،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( شماره سال ۱۴۰۳ ۱۴۰۳ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: با توسعهٔ کارکردهای شناختی ازطریق مداخلات هدفمند، می‌توان ورزشکاران را برای مقابله با موقعیت‌های فشارزا بدون‌کاهش عملکرد، آماده کرد. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی تحریک مستقیم الکتریکی فراجمجمه‌ای بر حافظهٔ کاری و عملکرد ورزشی دختران ژیمناست نوجوان انجام شد.
روش‌بررسی: روش این مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گروه گواه بود. از بین نوجوانان ۱۲تا۱۵ سال ژیمناست ماهر استان یزد، ۲۴ نفر داوطلب واجد شرایط به‌شکل تصادفی ساده وارد مطالعه شدند و با گمارش تصادفی دوازده نفر در گروه مداخله و دوازده نفر در گروه گواه قرار گرفتند. امتیازات متغیر حافظهٔ کاری به‌وسیلهٔ آزمون N-back (کریچنر، ۱۹۵۸) و متغیر عملکرد ورزشی به‌وسیلهٔ پرسش‌نامهٔ عملکرد ورزشی (چاربونیو و همکاران، ۲۰۰۱) در دو نوبت زمانی قبل و بعد از درمان تحریک الکتریکی مغز مقایسه شد. تحلیل داده‌ها بااستفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم‌افزار SPSS نسخهٔ ۱۷ صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌ها ۰٫۰۵ بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد، امتیازات آزمون‌های حافظهٔ کاری و عملکرد ورزشی در نوجوانان ژیمناست در گروه مداخله بعد از دریافت درمان تحریک الکتریکی مغز درمقایسه با گروه گواه به‌طور معناداری افزایش پیدا کرد (۰٫۰۰۱>p).
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش مشخص کرد، از تحریک مستقیم الکتریکی فراجمجمه‌ای مغز می‌توان به‌عنوان پروتکلی مکمل برای بهبود حافظهٔ کاری و عملکرد ورزشی در ورزشکاران استفاده کرد.



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله مطالعات ناتوانی (علمی- پژوهشی) می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Middle Eastern Journal of Disability Studies

Designed & Developed by : Yektaweb