۲۳ نتیجه برای تعادل
خانم فاطمه زارع، دکتر محمد کریمی زاده، دکتر یوسف مقدس، دکتر هومن مینونژاد، دکتر حمید عباسی،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم درد کشککی رانی از شایع ترین اختلالات اندام تحتانی است که موجب درد و اختلال در عملکرد اندام می شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرینات تعادلی و اغتشاشی بر درد و فاکتورهای الکترومایوگرافی عضلات زانو در زنان مبتلا به سندرم درد کشککی رانی بود.
روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی تعداد ۲۵ نفر از زنان مبتلا به سندرم درد کشککی رانی با میانگین سنی ۸,۲۷ ±۳۲,۹۶ سال به طور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه پروتکل تمرینات تعادلی و اغتشاشی را انجام دادند. قبل و بعد از تمرین میزان درد و فعالیت الکتریکی عضلات منتخب اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری در سطح معناداری ۵/۰ = α استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که پس از شش هفته تمرین عصبی-عضلانی تعادلی و اغتشاشی به صورت معناداری شدت درد (۰۰۱/۰ > p) و میزان فعالیت الکتریکی عضله پهن خارجی حین پایین آمدن از پله (۰۰۱/۰ = p) کاهش یافته و میزان فعالیت الکتریکی عضله پهن داخلی مایل حین بالا رفتن از پله (۰۰۳/۰ = p) افزایش یافته است.
نتیجه گیری: تمرین عصبی- عضلانی باعث بهبود درد و افزایش فعالیت عضله پهن داخلی مایل و کاهش فعالیت عضله پهن خارجی در زنان با سندرم درد کشککی رانی میشود و احتمالا باعث بهبود راستای کشکک و بهبود درد شده و میتواند در بازتوانی افراد مبتلا به سندرم درد کشککی رانی مورد استفاده قرار بگیرد.
مجید فرهادیان، علیرضا رجبزاده، وحید شایگاننژاد، مصطفی شریفخواه شریفخواه، فریبرز خوروش،
دوره ۵، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: افسردگی یکی از علائم شایع در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) است. علل متعددی منجر به افسردگی در این بیماران میشود. در این میان میتوان به ناتوانیهای حرکتی و ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمرهٔ زندگی اشاره نمود که تعادل یکی از عوامل تأثیرگذارتر در این زمینههاست. ازاینرو هدف ما در این مطالعه، بررسی ارتباط تعادل با افسردگی در بیماران مبتلا به MS بود.
روشبررسی: این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی انجام شد. جامعهٔ هدف را مراجعان مبتلا به MS بیمارستانهای شهر اصفهان تشکیل میدادند. نمونهگیری بهصورت در دسترس انجام شد. از میان ۹۵ مراجع ارزیابیشده تعداد ۳۵ بیمار طبق معیارهای ورود و خروج پژوهش وارد مطالعه شدند. پس از ثبت اطلاعات دموگرافیک جهت بررسی تعادل و افسردگی، از پرسشنامهٔ افسردگی بک و مقیاس تعادلی برگ استفاده شد. محاسبات آماری با استــفاده از نرمافزار SPSS-۱۸ و آزمون همبسـتگی اسپیرمن در سطح خطای ۵درصد (۰٫۰۵>p) انجام شد.
یافتهها: نمونههای شرکتکننده در این پژوهش شامل ۲۱ زن و ۱۴ مرد با دامنهٔ سنی ۶۰-۲۰ (۸٫۹۲±۳۲) سال بود. میانگین نمرات حاصل از مقیاس برگ، ۱۰٫۱۲±۴۵٫۱۴ و پرسشنامهٔ بک، ۹٫۶۵±۱۷٫۷۴ به دست آمد. نتایج محاسبات آماری نشان داد که بین تعادل و افسردگی ارتباط معناداری وجود دارد (۰٫۰۰۴=p، ۰٫۴۸۵-=r).
نتیجهگیری: با توجه به اینکه مشکلات تعادل و افسردگی در نمونههای این مطالعه دیده شد و همچنین اثرات منفی آن بر جنبههای مختلف زندگی بیماران MS، وجود ارزیابیهایی در این زمینهها جهت برنامهریزی جامع درمانی و توانبخشی ضروری به نظر میرسد.
علی حیرانی، محمد تقی اقدسی، محمد جهانگیری،
دوره ۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای اخیر بازیهای حرکتی مجازی همچون Wii توجه محققان و متخصصان بالینی در درمان بیماران مبتلا به مشکلات حرکتی را به خود جلب کرده است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر توانبخشی مجازی حرکتی (Wii) بر تعادل و تحرک بیماران آسیب مغزی اکتسابی بود.
روشبررسی: مطالعه از نوع شبهتجربی بود. ۳۰ بیمار آسیب مغزی اکتسابی که در برنامهٔ توانبخشی حضور داشتند بهصورت غیرتصادفی به دو گروه کنترل (۱۵ نفر) و واقعیت مجازی (۱۵ نفر) تقسیم شدند. در مرحلهٔ مداخله، گروه کنترل ۱۵جلسهٔ ۶۰دقیقهای فیزیوتراپی معمولی و گروه واقعیت مجازی نیز ۱۵جلسهٔ ۶۰دقیقهای که شامل ۴۰دقیقه فیزیوتراپی معمولی و ۲۰دقیقه بازی Wii بود را سه بار در هفته اجرا کردند. برای ارزیابی تعادل و تحرک مقیاس تعادل برگ، شاخص گامبرداری پویا، آزمون دسترسی کارکردی و آزمون برخاستن و رفتن زماندار اجرا شد. از آزمون t مستقل و وابسته برای تجزیهوتحلیل دادهها در سطح معناداری ۰٫۰۵ و نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۲ استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بعد از مداخله در مقیاس تعادل برگ، شاخص گامبرداری پویا و آزمون برخاستن و رفتن زماندار تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت اما در آزمون دسترسی کارکردی عملکرد گروه کنترل بعد از مداخله، بهطور معناداری بهتر از گروه واقعیت مجازی بود (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: در ارتباط با مقیاس تعادل برگ و شاخص گامبرداری پویا، اثرات استفاده از بازی Wii همراه با توانبخشی سنتی، مشابه با جلسات فیزیوتراپی سنتی اختصاصی بود. همچنین باید خطرات احتمالی مرتبط با اکتساب حرکات جبرانی را نیز خاطر نشان ساخت که ناشی از پویایی واقعیت مجازی است (آزمون دسترسی کارکردی و برخاستن و رفتن زماندار).
مهکامه حسینی، مژگان عارفی، ایلناز سجادیان،
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجا که چشمانداز زمان نقش تنظیمکنندۀ اعمال انسان را داشته، بر حالتهای روانی اثر دارد و وجود اضطراب در سن نوجوانی در نحوۀ برخورد با مشکلات و عملکرد تحصیلی دانشآموزان مؤثر است، تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش چشمانداز زمان بر تعادل زمانی و اضطراب دانشآموزان دختر پایۀ نهم مقطع متوسطۀ شهر تهران انجام شد.
روش بررسی: روش پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعۀ آماری تحقیق، تمام دانشآموزان دختر پایۀ نهم شهر تهران در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۶ بودند. از میان دانشآموزان مذکور با روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای، ۶۰ نفر که تعادل زمانی نداشتند، در دو گروه ۳۰نفرۀ آزمایش و گواه، بهطور تصادفی تخصیص یافتند. گروه آزمایش بهمدت ۱۰ جلسه آموزش داده شد. ابزار پژوهش پرسشنامههای چشمانداز زمان زیمباردو، اضطراب کتل و بستۀ آموزشی چشمانداز زمان بود. برای تحلیل دادههای جمعآوریشده، از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری ۰٫۰۵=α و نرمافزار SPSSنسخۀ ۲۲ استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش چشمانداز زمان، بر تعادل زمانی و اضطراب دانشآموزان اثر داشته، تفاوت معناداری بین دو گروه بود (۰٫۰۰۱≥p) و این تأثیر در مرحلۀ پیگیری دوماهه پایدار ماند (۰٫۰۰۱≥p).
نتیجهگیری: تعادل زمانی در ابعاد مختلف، با آموزش چشمانداز زمان میسر است و بهدنبال آن، مشکلاتی از جمله اضطراب را میتوان کاهش داد.
فرناز سرگل زایی، زهره مشکاتی، حسین نگهبان سیوکی،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل پاسچر یکی از مؤﻟﻔﻪﻫﺎی ﻣﻬﻢ زندگی نابینایان است. پژوهش حاضر با هدف تأثیر یک دوره تمرینات شناختی-حرکتی برایتونیک بر کنترل پاسچر زنان نابینا انجام شد.
روشبررسی: تحقیق حاضر از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. شرکتکنندگان ۲۱ زن نابینای ۲۰ تا ۳۵ سالهٔ سالم استان اصفهان در سال ۱۳۹۷ بودند که به دو گروه ۱۲ نفرهٔ تجربی و ۹ نفرهٔ کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی دو ماه در تمرینات برایتونیک شرکت کرد. ابزار تحقیق دستگاه صفحهٔ نیرو بود که بهوسیلهٔ آن کنترل پاسچر ایستا در دو حالت تکلیف مجرد و دوگانه (همراه با یک فعالیت شناختی) ارزیابی شد. هر آزمون سه مرتبه تکرار و مدت زمان هریک ۶۰ ثانیه در نظر گرفته شد. برای تحلیل دادهها آمار استنباطی شامل آزمون تی مستقل و روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۳ در سطح معناداری ۰٫۰۵ بهکار رفت.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس برای هر دو تکلیف مجرد نشان داد که میانگین مقدار سرعت متوسط (۰٫۰۰۲=p)، انحراف معیار سرعت در نمای جانبی (۰٫۰۰۴=p) و انحراف معیار سرعت در نمای قدامی-خلفی (۰٫۰۰۵=p) در گروه تجربی بهطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود؛ ولی انحراف معیار جابهجایی در دو نمای جانبی (۰٫۴۱۶=p) و قدامی-خلفی (۰٫۵۳۹=p) بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس برای تکلیف دوگانه نشان داد که میانگین سرعت متوسط (۰٫۰۰۱>p)، انحراف معیار سرعت در نمای جانبی (۰٫۰۰۱>p) و انحراف معیار سرعت در نمای قدامی- خلفی (۰٫۰۰۱>p) در گروه تجربی بهطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود، ولی انحراف معیار جابهجایی در دو نمای جانبی (۰٫۱۶۵=p) و قدامی-خلفی (۰٫۴۶۹=p) بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت.
نتیجهگیری: تأثیر تمرینات برایتونیک بر کنترل پاسچر ایستای نابینایان در تکلیف مجرد و دوگانه مثبت ارزیابی میشود. این نتایج میتواند مدنظر سازمان بهزیستی، مدارس استثنایی و مراکز توانبخشی قرار گیرد.
حسینعلی دهقانی زاده، محمد حسین فلاح، سعید وزیری،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: در بررسی اشتغال روزافزون زنان توجّه ما بیشتر به زیانهایی است که دامنگیر کودکان میشود؛ ولی به پیامدهای این وضعیت بر روابط زناشویی کمتر توجّه میکنیم. هدف از پژوهش حاضر کشف و کاوش تجربههای زیستهٔ زنان شاغل در بهزیستی برای شناخت عمیق تجربهٔ آنان از زندگی زناشویی بود.
روشبررسی: روششناسی پژوهش حاضر روشی کیفی با رویکرد نظریهٔ زمینهای بود. پژوهشگران برپایهٔ نمونهگیری نظری ۱۴ نفر از زنان متأهل شاغل در بهزیستی استان یزد را در سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۸ انتخاب کردند و با آنها مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته انجام دادند. فرایند نمونهگیری تا رسیدن به اشباع نظری ادامه داشت. در این مسیر، جمعآوری دادهها و تحلیل آنها همزمان پیش رفت. در پژوهش حاضر از کدگذاری باز و محوری برای تحلیل دادهها استفاده شد. پژوهشگران در آغاز بهطور دقیق چند بار متن مصاحبهها را بهطور کامل خواندند. این کار موجب شد که پژوهشگران نمایی کلّی از متن کامل و منطق کلّی مصاحبهها داشته باشند. سپس فرایند کدگذاری انجام شد.
یافتهها: با بررسی دقیقِ متنِ مصاحبهها، گزارههای اصلی، مفاهیم، مقولههای اصلی و درنهایت مقولهٔ مرکزی در فرایندی طولانی، دقیق، جزئی و مفهومی ارائه شد؛ درنتیجه این پژوهش شامل ۴۵ مفهوم و ۱۶ مقولهٔ اصلی و یک مقولهٔ مرکزی به نام رنج مضاعف زناشویی شد.
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، اگرچه بعضی از زنان شاغل توانستهاند از راهبردهای مثبت بهره ببرند که پیامدهای مثبتی را همچون پاسخگویی عاطفی و تعامل مثبت بههمراه داشته است، درکل نتایج نشاندهندهٔ رنج مضاعف زناشویی در جامعهٔ هدف بوده است.
اذر حائری فر، امان االه سلطانی، میترا کامیابی، حمدالله منظری توکلی،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال هماهنگی رشدی، آسیب در عملکرد حرکتی است که با سن تقویمی و سطح هوشی توصیفشدنی نیست و خود را با تأخیر در کسب مهارتهای حرکتی نشان میدهد. این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی تقویت کارکردهای حسیحرکتی بر ارتقای پردازش دیداریفضایی و عملکرد تعادلی کودکان پیشدبستانی با اختلال هماهنگی رشد انجام شد.
روشبررسی: روش پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی کودکان ۵تا۶سالهٔ دارای اختلال هماهنگی رشدی شهر یزد در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. از میان این کودکان سی نفر بهشیوهٔ نمونهگیری دردسترس وارد مطالعه شدند. سپس بهصورت تصادفی در دو گروه پانزدهنفرهٔ آزمایش و گواه قرار گرفتند. جمعآوری دادهها با استفاده از پرسشنامهٔ تجدیدنظرشدۀ اختلال هماهنگی رشدی (ویلسون و همکاران، ۲۰۰۹)، خردهآزمون پردازش دیداریفضاییِ نسخهٔ نوین هوشآزمای تهران-استنفورد-بینه (کامکار و همکاران، ۱۳۸۵) و خردهآزمون عملکرد تعادلیِ آزمون تبحر حرکتی برونینکس-اوزرتسکی (برونینکس، ۱۹۷۸) انجام شد. مداخلات مربوط به تقویت کارکردهای حسیحرکتی صرفاً روی گروه آزمایش در ۲۴ جلسهٔ شصتدقیقهای انجام گرفت. دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس در نرمافزار SPSS نسخۀ ۱۶ تجزیهوتحلیل شد. سطح معناداری آزمونهای آماری ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیشآزمون، در پسآزمون، بین گروه آزمایش و گروه گواه در میانگین نمرات پردازش دیداریفضایی و عملکرد تعادلی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشد تفاوت معنادار وجود داشت (۰٫۰۰۱>p). اندازهٔ اثر تقویت حسیحرکتی بر پردازش دیداریفضایی ۰٫۴۶۰ و بر عملکرد تعادلی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی ۰٫۶۲۶ بهدست آمد.
نتیجهگیری: براساس یافتهها نتیجه گرفته میشود که تقویت کارکردهای حسیحرکتی موجب ارتقای پردازش دیداریفضایی و عملکرد تعادلی کودکان پیشدبستانی دارای اختلال هماهنگی رشد میشود؛ بنابراین استفاده از روش مذکور به متخصصان در این زمینه توصیه میشود.
محمد جلیلوند، عباس رژه،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: یکی از علل اصلی سقوط در بین سالمندان، نداشتن تعادل است. استفاده از فعالیتهای حرکتی و تمرینات ورزشی از روشهای کمهزینه و مؤثر در بهبود تعادل در سالمندان است. هدف پژوهش حاضر، مقایسهٔ اثربخشی انواع فعالیت بدنی بر تعادل ایستا و پویای سالمندان، براساس کاربرد تمرینات باز و بسته بود.
روش بررسی: مطالعهٔ حاضر از نوع نیمهآزمایشی بود. جامعهٔ آماری پژوهش حاضر را سالمندان مرد شهر کرمانشاه تشکیل دادند. از این میان، بیست آزمودنی بهصورت در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی، در دو گروه دهنفرهٔ تمرینات مهارت حرکتی باز و بسته، گمارده شدند. ابزار پژوهش حاضر، آزمون تعادل لکلک و آزمون برخاستن و حرکتکردن زماندار بود. شرکتکنندگان در گروههای تمرین باز و بسته، طی دوازده هفته، هر هفته سه جلسهٔ یکساعته، برنامهٔ تمرینی مربوط به خود را انجام دادند که برای گروه اول تنیسرویمیز و برای گروه دوم یوگا بود. جهت تحلیل دادهها، از آزمونهای تی مستقل و تحلیل کوواریانس، در نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۳ استفاده شد. سطح معناداری ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، تنیسرویمیز و یوگا، اثرات متفاوتی بر تعادل ایستا و پویای سالمندان دارند. شرکت در فعالیتهای حرکتی بسته در مقایسه با شرکت در فعالیتهای حرکتی باز، تأثیر معناداری در بهبود تعادل ایستا با چشم بسته داشت (۰٫۰۱⩾p). از طرف دیگر، فعالیت حرکتی باز، تأثیر معناداری در بهبود تعادل پویا در سالمندان، نسبت به فعالیت حرکتی بسته داشت (۰٫۰۰۸=p).
نتیجهگیری: انجام تمرین حرکتی بستهٔ یوگا در مقایسه با تمرین حرکتی باز، اثر بیشتری بر تعادل ایستا داشت؛ در حالی که تمرین مهارت باز تنیسرویمیز جهت ارتقای تعادل پویای سالمندان بهتر از تمرین مهارت بسته بود.
پروین شاهچراغی، نادر رهنما، فواد صیدی، مهدیه آکوچکیان، علی کشتی ارای،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: کمردرد غیراختصاصی غالباً بهعلت پوسچر ضعیف و بدنشستن و حرکات بلندکردن نادرست در وضعیتهای مختلف، بهوجود میآید؛ بنابراین هدف این مطالعه بررسی تأثیر هشت هفته برنامهٔ تمرینی ثباتی مرکزی بر تعادل ایستا و پویا در پرسنل درمانی مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی بود.
روشبررسی: این تحقیق از نوع مداخلهای و بهصورت نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون بود. پژوهش حاضر روی چهل نفر پرسنل درمانی مبتلا به کمردرد غیراختصاصی با دامنهٔ سنی ۳۰تا۴۰ سال و میزان شدت درد ۴تا۷ در مقیاس VAS، در دو گروه گواه و ثبات مرکزی انجام شد. گروه ثبات مرکزی بهمدت هشت هفته به تمرینات ثبات مرکزی پرداخت. بهمنظور سنجش تعادل از تست BESS و ستاره استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای تیهمبسته و مستقل، ویلکاکسون، منویتنی در نرمافزار SSPS نسخۀ ۲۳صورت پذیرفت. سطح معناداری آزمونها ۰٫۰۵ درنظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، در بررسی تعادل پویا، در گروه ثبات مرکزی پیشرفت معناداری در جهتهای قدامی (۰٫۰۰۱=p)، قدامی داخلی (۰٫۰۰۱=p)، داخلی (۰٫۰۰۱>p)، خلفی داخلی (۰٫۰۰۱=p)، خلفی (۰٫۰۰۱>p)، خلفی خارجی (۰٫۰۰۱>p)، خارجی (۰٫۰۰۱>p)، قدامی خارجی (۰٫۰۰۱>p) و ترکیب هشت جهت (۰٫۰۱۱=p)، پس از هشت هفته تمرینات عمومی مشاهده شد؛ اما در گروه گواه در جهتهای قدامی، قدامی داخلی، داخلی، خلفی داخلی، خلفی، خلفی خارجی و خارجی قبل و پس از هشت هفته تمرینات عمومی، پیشرفت معناداری مشاهده نشد (۰٫۰۵<p)؛ اما درجهت قدامی خارجی کاهش معناداری صورت گرفت (۰٫۰۱۶=p). در بررسی تعادل ایستا، در گروه ثبات مرکزی در وضعیتهای مختلف سطح ناپایدار (۰٫۰۰۱=p) و سطح پایدار (۰٫۰۰۸=p) پیشرفت معنادار و درخورتوجهی بهدست آمد؛ اما برای گروه گواه در وضعیتهای مختلف سطح ناپایدار و سطح پایدار پیشرفت معناداری مشاهده نشد (۰٫۰۵<p). اندازهٔ اثر این تمرینات بر تعادل ایستا در مقیاس کوهن ۰٫۷۴ و در تعادل پویا ۰٫۶۰ بود.
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش حاضر نتیجه گرفته میشود، مداخلهٔ تمرینی ثبات مرکزی بر تعادل ایستا و پویای پرسنل درمانی مبتلا به کمردرد غیراختصاصی تأثیرگذار است و باعث بهبود در عملکرد جسمانی این بیماران میشود.
نوشین اصلاحی، مختار عارفی، سعیده السادات حسینی، حسن امیری،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: از ناتوانیها و نابهنجاریهای زناشویی که موجب مشکلات روانی و بیتفاوتی و طلاق زوجین میشود، تعارض زناشویی و توانایینداشتن در حل تعارضها است. هدف این پژوهش تعیین و مقایسهٔ اثربخشی زوجدرمانی هیجانمدار و زوجدرمانی شناختی-سیستمی گاتمن بر تعادل عاطفهٔ زوجهای متعارض بود.
روشبررسی: این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعهٔ آماری این پژوهش را تمامی زوجهای متعارض (سطوح ۱و۲و۳) مراجعهکننده به مراکز مشاوره و روانشناسی خصوصی مناطق دو و پنج شهر تهران در سال ۱۳۹۷ تشکیل دادند. از این جامعه، ۶۰ نفر بهصورت دردسترس انتخاب شده و بهطور تصادفی در سه گروه (۲۰نفری) آزمایشی یک و آزمایشی دو و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش مقیاس تعادل عاطفه (عاطفهٔ مثبت و عاطفهٔ منفی) (واتسون و همکاران، ۱۹۸۸) بود. سپس طرح مداخلهٔ زوجدرمانی هیجانمدار جانسون برای گروه آزمایش یک و طرح مداخلهٔ زوجدرمانی شناختی-سیستمی گاتمن برای گروه آزمایش دو انجام پذیرفت؛ اما برای گروه گواه، هیچگونه مداخلهای اعمال نشد. دادهها با روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۳در سطح معناداری ۵درصد تحلیل شد.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که هر دو زوجدرمانی هیجانمدار و زوجدرمانی شناختی-سیستمی بر تعادل عاطفه (افزایش عاطفهٔ مثبت و کاهش عاطفهٔ منفی) زوجین متعارض تأثیر معناداری داشت (۰٫۰۰۱>p). نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد که اثربخشی زوجدرمانی هیجانمدار بیشتر از زوجدرمانی شناختی-سیستمی بود (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: براساس یافتهها، زوجدرمانی هیجانمدار مبتنیبر نظریهٔ جانسون دارای تأثیر بیشتری درمقایسه با زوجدرمانی گاتمن بر تعادل عاطفهٔ زوجین متعارض است؛ بنابراین میتوان بهمنظور افزایش تعادل عاطفه در زوجین متعارض از زوجدرمانی هیجانمدار بهره جست.
جواد پرهیزکار کهنه اوغاز، احمدرضا موحدی، افخم دانشفر، عبدالله قاسمی،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: باتوجه به تفاوتهای کودکان با سندرم داون در فعالیتهای تعادلی و تأخیر آنها در توسعهٔ مهارتهای تعادلی و دیگر مهارتهای وابسته به تعادل، بهنظر میرسد آنها از راهبردهای جبرانی متفاوتی برای حفظ تعادل خود استفاده میکنند؛ ازاینرو هدف از مطالعهٔ حاضر بررسی راهبردهای جبرانی کنترل قامت در کودکان با سندرم داون بود.
روشبررسی: تحقیق حاضر از نوع علّی-مقایسهای بود. حجم نمونه را ۱۴ کودک با سندرم داون با دامنهٔ سنی ۶تا۱۱ سال تشکیل دادند که تحت پوشش مرکز توانبخشی قائم بخش احمدآباد شهرستان اسلامشهر در سال ۹۸-۱۳۹۷ بودند و همچنین با ۱۴ کودک سالم از لحاظ سنی همسانسازی شدند که بهصورت هدفمند و دردسترس در این تحقیق شرکت کردند. راهبردهای جبرانی کودکان با سندرم داون با استفاده از دستگاه پوسچروگرافی پویای کامپیوتری و در شش شرایط مختلف حسی ارزیابی شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) و آزمون تعقیبی توکی در نرمافزار SPSS نسخۀ ۲۵ در سطح معناداری ۰٫۰۵ تحلیل شد.
یافتهها: حذف اطلاعات سیستم بینایی و متحرکبودن محیط بینایی بهطوریکه منجربه ارائهٔ آرایههای نادرست بینایی شود، منجربه تفاوت معناداری بین دو گروه در اتخاذ راهبرد جبرانی کنترل قامت شد (۰٫۰۰۱=p)؛ بهصورتیکه گروه عادی از راهبرد مچ و گروه سندرم داون از راهبرد لگن بهره برد؛ همچنین در وضعیت متحرکبودن سکوهای نیرو که منجربه دستکاری اطلاعات حس عمقی شد، گروه کودکان با سندرم داون از راهبرد لگن استفاده کرد؛ ولی کودکان با سندرم داون اقدام به گامبرداشتن کردند (۰٫۰۰۱=p).
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش، هنگام حذف یک سیستم حسی بهویژه حس بینایی، کودکان با سندرم داون درمقایسه با کودکان سالم راهبردهای محتاطانهتری را اتخاذ میکنند.
الهه زارعان شیروانه ده، سیدکاظم موسوی ساداتی، عبدالرسول دانشجو،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص و بهبود تعادل و صافی کف پا در سنین کمتر، بر مبتلانشدن به آسیبهای گوناگون در سنین بیشتر مؤثر است. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثربخشی تمرینات حرکات اصلاحی با و بدون کنزیوتیپ بر تعادل و صافی کف پای دانشآموزان دختر ۱۵تا۱۷ سال بود.
روشبررسی: روش پژوهش نیمهتجربی، با طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با دو گروه آزمایش بود. جامعهٔ آماری تمامی دانشآموزان دختر دورۀ متوسطهٔ دوم دبیرستان حاجیه ساعد منطقهٔ شانزده شهر تهران با دامنهٔ سنی بین ۱۵تا۱۷ سال بودند که دارای عارضهٔ کف پای صاف منعطف بودند. بیستوهشت شرکتکنندهٔ داوطلب دارای صافی کف پا بهصورت تصادفی در دو گروه چهاردهنفرهٔ آزمایش شامل تمرینات اصلاحی بههمراه تیپینگ و تمرینات اصلاحی بدون تیپینگ مبتلا به عارضهٔ پرونیشن کف پا گروهبندی شدند. سپس در پیشآزمون و پسآزمون، ارتفاع ناوی، نقش کف پا با شاخص قوس کف پایی استاهلی و تعادل با آزمون سازماندهی حسی (SOT) دستگاه پاسچروگرافی اندازهگیری شد و هر دو گروه تمرینات اصلاحی را بهمدت هشت هفته، ۳۲ جلسه انجام دادند. تجزیهوتحلیل آماری با استفاده از آزمون تی زوجی برای مقایسههای درونگروهی و روش تحلیل کوواریانس در نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۰ در سطح معناداری آماری ۰٫۰۵ صورت گرفت.
یافتهها: بین دو گروه با تیپینگ و بدون تیپینگ، اختلاف معناداری در تعادلهای اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم، نقش کف پای راست و پای چپ و همچنین افزایش ارتفاع استخوان ناوی راست و ارتفاع استخوان ناوی چپ وجود نداشت؛ ولی براساس نتایج آزمون تی زوجی برای مقایسههای درونگروهی، حرکات اصلاحی بر نقش کف پای راست و چپ (۰٫۰۰۱>p)، افزایش ارتفاع استخوان ناوی پای راست و چپ (۰٫۰۰۱>p) و تعادل ایستا با چشم بسته در وضعیت دوم (۰٫۰۰۱>p) تأثیر معنادار داشت.
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش، تمرینات اصلاحی بر بهبود عارضۀ کف پای صاف و تعادل ایستا در وضعیت چشم بسته مؤثر است؛ ولی استفاده از کنزیوتیپ بر صافی کف پا و بهبود تعادل مؤثر نیست.
محمد اسماعیلزاده آشینی، صادق نصری، ابوطالب سعادتی شامیر،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: از متغیرهای اثرگذار بر اضطراب سخنرانی، تعادل عاطفی و هوش اجتماعی است. هدف این تحقیق، پیشبینی اضطراب سخنرانی دانشجویان براساس تعادل عاطفی و هوش اجتماعی آنها بود.
روشبررسی: روش تحقیق از نوع همبستگی بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان استان کرمان در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ به تعداد ۲۲۰۰ نفر تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای ۳۲۷ دانشجومعلم بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای اندازهگیری، مقیاس تعادل عاطفی (برادبورن، ۱۹۶۹)، مقیاس هوش اجتماعی ترومسو (سیلورا و همکاران، ۲۰۰۱) و پرسشنامهٔ افکار اضطراب سخنرانی (چو و همکاران، ۲۰۰۰) بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری در نرمافزار SSPS نسخهٔ ۲۲ در سطح معناداری ۰٫۰۱ صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد، تعادل عاطفی (۰٫۰۱>p، ۰٫۴۱۴-=r) و هوش اجتماعی (۰٫۰۱>p، ۰٫۴۴۶-=r) با اضطراب سخنرانی رابطهٔ منفی و معنادار داشتند. تعادل عاطفی با مقدار (۰٫۲۴۷-=Beta، ۰٫۰۲۴=p) و هوش اجتماعی با مقدار (۰٫۳۱۹-=Beta، ۰٫۰۰۱>p) توانستند اضطراب سخنرانی را پیشبینی کنند.
نتیجهگیری: باتوجه به نتایج بهدستآمده، با استفاده از افزایش تعادل عاطفی و افزایش هوش اجتماعی میتوان اضطراب سخنرانی را کاهش داد.
محمد الغوثی، فواد صیدی، سید حامد موسوی، کیمیا کریمی،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: استعداد ابتلا به کمردرد مفهومی در حیطهٔ پیشگیری از بروز کمردرد است. فرد با استعداد در ابتلا به کمردرد دچار تفاوتهایی در کنترل حرکتی درمقایسه با افراد غیرمستعد ابتلا، میشود؛ ازاینرو، هدف از انجام تحقیق حاضر، مقایسهٔ نوسان پاسچر و مدتزمان فاز سکون راهرفتن بین مردان مستعد و غیرمستعد برای ابتلا به کمردرد در دامنهٔ سنی ۱۸تا۳۰ سال بود.
روشبررسی: تحقیق حاضر از نوع مشاهدهای و مقایسهای بود. جامعهٔ تحقیق را دانشجویان مرد ساکن خوابگاه دانشگاه تهران تشکیل دادند که ۳۳ نفر بهصورت هدفمند و براساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. شرکتکنندگان با اجرای آزمون ابداکشن فعال ران و گزارش میزان درد خود، حین اجرای پروتکل ایستادن طولانیمدت در دو گروه افراد مستعد (شانزده نفر) و غیرمستعد ابتلا به کمردرد (هفده نفر) قرار گرفتند. مقایسهٔ نوسان پاسچر و مدتزمان فاز سکون راهرفتن با استفاده از دستگاههای بایودکس و فوت مدیسنس انجام شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۸ و آزمونهای تی مستقل و یومنویتنی در سطح معناداری ۰٫۰۵=α صورت گرفت.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد، بین دو گروه افراد مستعد و غیرمستعد ابتلا به کمردرد در متغیر نوسان قدامیخلفی پاسچر (در حالت ایستا و در پویا)، متغیر نوسان داخلیخارجی پاسچر (در حالت ایستا و در پویا)، متغیر نوسان پاسچر کلی (در حالت ایستا و در پویا) و متغیر مدتزمان فاز سکون راهرفتن تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد افراد مستعد ابتلا به کمردرد، پیش از بروز عارضهٔ کمردرد دچار تغییراتی در نوسان پاسچر و مدتزمان یک سیکل راهرفتن نمیشوند و احتمالاً این متغیرها نمیتوانند در شناسایی افراد مستعد و همچنین پیشگیری از بروز کمردرد به ما کمک کنند.
اکرم احمدی براتی، سعید احمدی براتی، مصطفی اکبری، لیلا فرهادی،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: رباط متقاطع قدامی زانو، مهمترین رباط زانو است و بهعنوان عامل اصلی کنترلکنندهٔ حرکت رو به جلوی زانو عمل میکند. پژوهش حاضر با هدف مقایسهٔ کنترل وضعیت بدنی پویا و تعادل ایستا بین ورزشکاران مبتلا به آسیب لیگامان صلیبی قدامی و ورزشکاران سالم انجام شد.
روشبررسی: پژوهش حاضر از نوع مورد-شاهدی بود. جامعهٔ آماری را ورزشکاران با جراحی بازسازی لیگامان متقاطع قدامی و ورزشکاران سالم تشکیل دادند. نمونهٔ آماری سی نفر از افراد داوطلب واجد شرایط (پانزده ورزشکار با جراحی بازسازی لیگامان متقاطع قدامی و پانزده ورزشکار سالم) در دامنهٔ سنی ۲۰تا۳۰ سال بودند. آزمودنیها در یک مرحله برای میزان کنترل وضعیت بدنی پویا و تعادل ایستا ارزیابی شدند. بهمنظور ارزیابی وضعیت بدنی پویا، آزمون وای بهکار رفت. این آزمون برگرفته از آزمون تعادل ستاره است که گری در سال ۱۹۹۵ آن را آزمونی معتبر برای ارزیابی تعادل پویا دانست. بهمنظور سنجش تعادل ایستا از آزمون بس) ریمان، ۱۹۹۹) استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمون تی مستقل برای مقایسهٔ بینگروهی در سطح معناداری ۰٫۰۵ و آزمون شاپیرو-ویلک، برای بررسی نرمالبودن توزیع دادهها صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد، بین زیرمقیاسهای وای قدامی، خلفی داخلی، خلفی خارجی و ترکیبی کنترل وضعیت بدنی پویا در پای ورزشکاران با جراحی بازسازی لیگامان صلیبی قدامی و ورزشکاران سالم تفاوت معناداری وجود دارد (۰٫۰۰۱>p)؛ اما تعداد خطاهای تعادل ایستا بین دو گروه در مرز معناداری است (۰٫۰۵۰=p).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر مشخص کرد، پس از جراحی اختلال کنترل پاسچر پویا و تعادل ایستا در اندام درگیر وجود دارد؛ بنابراین برای پیشگیری از تکرار آسیبهای لیگامان صلیبی قدامی ورزشکاران در آینده، شاید انجام اصول توانبخشی پیشرفته درجهت تقویت بیشتر حس عمقی مؤثر باشد.
علی کشتیآرای، سید محمد حسینی، رضوان میرصفایی ریزی،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری مولتیپلاسکلروزیس (اماس)، بیماری با عامل ناشناخته است که دستگاههای عصبی مرکزی و حرکتی را دچار اختلال میکند. این پژوهش بهمنظور بررسی تأثیر شیوهٔ انرژی عضلانی بر تعادل بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس انجام شد.
روشبررسی: تحقیق حاضر از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعهٔ آماری تحقیق را افراد مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس با دامنهٔ سنی ۲۵تا۴۰ سال تشکیل دادند که دارای پروندهٔ پزشکی در مرکز اماس اصفهان بودند. این پژوهش روی بیست فرد داوطلب واجد شرایط مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس با دامنهٔ سنی مذکور و میزان ناتوانی ۱تا۴ EDSS، در دو گروه دهنفرهٔ گواه و مداخله، انجام شد. گروه مداخله بهمدت هشت هفته بهصورت هفتهای سه جلسه، شیوههای انرژی عضلانی را دریافت کرد. بهمنظور سنجش تعادل، آزمون تعادلی برگ بهکار رفت. بهمنظور مقایسهٔ درونگروهی و بینگروهی بهترتیب از آزمونهای تی زوجی و مستقل با سطح معناداری ۰٫۰۵ در نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۶ استفاده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تی مستقل در پسآزمون بین دو گروه مداخله و گواه حاکیاز تفاوت معنادار (۰٫۰۰۲=p) آزمون برگ بود. همچنین با بررسی گروه مداخله با استفاده از آزمون تی زوجی مشاهده شد، نمرهٔ تعادلی برگ بهمیزان ۵٫۱، افزایش یافته است (۰٫۰۰۱≤p).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد، شیوهٔ انرژی عضلانی ازطریق رهاسازی عضلات دچار گرفتگی، باعث افزایش کارایی در حفظ وضعیت بدن و متعاقب آن افزایش تعادل در افراد مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس شده است.
مهدی تاراجیان، کیوان ملانوروزی، عبدالله قاسمی، معصومه شجاعی،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: زوالهای شناختی و حرکتی در افراد مسن را میتوان بهتأخیر انداخت یا حتی معکوس کرد و عملکرد حرکتی و شناختی را با شرکت در فعالیتهای ورزشی و شناختی و حفظ سبک زندگی فعال احیا نمود. مطالعهٔ حاضر با هدف مقایسهٔ اثربخشی مداخلهٔ حرکتی گروهی و مداخلهٔ ذهنآگاهی بر وضعیت تعادل و کارکردهای اجرایی سالمندان دارای اختلال شناختی خفیف انجام شد.
روشبررسی: روش تحقیق حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون، همراه با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه و آزمون پیگیری یکماهه بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی شهر تهران در سال ۱۴۰۰ تشکیل دادند. نمونهٔ آماری، شصت سالمند داوطلب واجد شرایط با دامنهٔ سنی ۶۰تا۷۵سال بودند که بهروش نمونهگیری هدفمند و دردسترس وارد مطالعه شدند و در سه گروه مداخلهٔ حرکتی گروهی و مداخلهٔ ذهنآگاهی و گواه (هر گروه بیست نفر) قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها از آزمون مختصر وضعیت شناختی (فولستاین و همکاران، ۱۹۹۷) و مقیاس تعادل پیشرفتهٔ فولرتون (رز و همکاران، ۲۰۰۶) و سیستم کارکردهای اجرایی دلیس-کاپالان (دلیس و همکاران، ۲۰۰۱) استفاده شد. مداخلهٔ حرکتی گروهی و مداخلهٔ ذهنآگاهی، هریک بهمدت دوازده جلسهٔ شصتدقیقهای فقط برای گروههای آزمایش اجرا شد. بهمنظور تحلیل دادهها آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری ۰٫۰۵ توسط نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۴ بهکار رفت.
یافتهها: در مراحل پسآزمون و پیگیری میانگین نمرات متغیرهای وضعیت تعادل و کارکردهای اجرایی در گروه مداخلهٔ حرکتی گروهی (۰٫۰۰۱>p) و گروه مداخلهٔ ذهنآگاهی (۰٫۰۰۱>p)، بهطور معناداری بیشتر از گروه گواه بود؛ بااینحال در مراحل پسآزمون و پیگیری بین گروههای آزمایش تفاوت معناداری مشاهده شد (۰٫۰۰۱>p). در دو گروه آزمایش، تفاوت معناداری در میانگین نمرات متغیرهای مذکور در مراحل پیشآزمون-پسآزمون (۰٫۰۰۱>p) و پیشآزمون-پیگیری (۰٫۰۰۱>p) و پسآزمون-پیگیری (۰٫۰۰۱>p) وجود داشت.
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، مداخلهٔ حرکتی گروهی مؤثرتر از مداخلهٔ ذهنآگاهی بود؛ بنابراین درمانگران میتوانند از مداخلهٔ مذکور برای بهبود وضعیت تعادل و کارکردهای اجرایی سالمندان دارای اختلال شناختی خفیف استفاده کنند.
غفور صیادی، مریم بان پروری، عباس صالحی کیا،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
هدف و زمینه: اختلالات بینایی بر تمامی جنبههای حرکتی تأثیر میگذارد و توسعهٔ مهارتهای فردی و اجتماعی در نابینایان میتواند تحتتأثیر فعالیت بدنی مناسب قرار گیرد. پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر تمرینات ثباتدهندهٔ مرکز بدن بر تعادل و عملکرد دانشآموزان پسر نابینای گلبالیست انجام شد.
روشبررسی: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی بود. جامعهٔ آماری را دانشآموزان نابینای گلبالیست با دامنهٔ سنی ۱۰تا۱۶ سال استان سیستان و بلوچستان تشکیل دادند. از میان داوطلبان دارای شرایط ورود به مطالعه و براساس نرمافزار G*Power، سی دانشآموز بهعنوان حجم نمونه بهطور هدفمند وارد پژوهش شدند. سپس بهطور تصادفی در گروه تمرین ثبات مرکز بدن و گروه گواه قرار گرفتند. ارزیابی تعادل پویا بااستفاده از آزمون Y، ارزیابیهای قدرت بااستفاده از دینامومتر دستی مارک SPF و استقامت مرکز و عملکرد بهمنزلهٔ پیشآزمون صورت گرفت. گروه تمرینی، تمرینات ثباتدهندهٔ ناحیه مرکز بدن را بهمدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه دریافت کرد. پروتکل تمرینی براساس اختصاصات تمرینی ثباتدهندهٔ مرکز جفری (۲۰۰۲) بود که مانور بهداخلدادن شکم همراه با انقباض عضلات کمری در تمامی مراحل بهکار رفت. تحلیل دادهها بااستفاده از آزمونهای تی وابسته و تی مستقل در سطح معناداری ۰٫۰۵ ازطریق نرمافزار SPSS نسخهٔ ۱۹ صورت گرفت.
یافتهها: در مقایسهٔ درونگروهی، تعادل دینامیک (۰٫۰۰۳=p)، قدرت فلکشن هیپ راست (۰٫۰۴۰=p)، قدرت اکسترنالروتیشن هیپ (۰٫۰۰۱>p)، قدرت دورسیفلکشن مچ پا (۰٫۰۰۱>p)، قدرت ایورتور مچ پا (۰٫۰۰۱>p) و آزمون عملکردی (۰٫۰۰۲=p) گروه تمرین ثبات مرکز بدن، بهبود معناداری را در پسآزمون درمقایسه با پیشآزمون نشان داد. در مقایسهٔ بینگروهی، افزایش معناداری در متغیرهای قدرت فلکشن (۰٫۰۲۹=p) و قدرت اکسترنالروتیشن هیپ راست (۰٫۰۴۹=p) و آزمون عملکردی (۰٫۰۰۵=p) گروه تمرین ثبات مرکز بدن درمقایسه با گروه گواه وجود داشت.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد تمرینات ثباتدهندهٔ ناحیهٔ مرکز بدن بر عملکرد و قدرت عضلانی دانشآموزان نابینا مؤثر است و بااستفاده از این نوع تمرین میتوان خطرات و آسیبهای احتمالی را در این گروه از افراد دارای معلولیت کاهش داد.
فاطمه طلوعی خبیری، امیر مقدم، مهدی نبوی نیک،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: در دورهٔ انتهای میانسالی و اوایل سالمندی (۵۵تا۶۵ سال) توانایی راهرفتن بهتدریج کاهش مییابد که سبب تغییر در الگوی راهرفتن افراد و فراهمشدن زمینهٔ کاهش تعادل آنها میشود؛ بنابراین، فعالیتهایی که منجربه مشارکت زنان در این سنین در فعالیتهای بدنی شود، میتواند از کاهش عملکرد حرکتی جلوگیری کند؛ ازاینرو پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی تمرین پیلاتس بر تعادل و پارامترهای فضاییزمانی راهرفتن زنان ۵۵تا۶۵ سال انجام شد.
روشبررسی: در این پژوهش نیمهتجربی، ۲۴ زن در دو گروه تجربی و شاهد (هر گروه دوازده نفر) شرکت کردند. قبل از شروع دورهٔ تمرین پیلاتس، پارامترهای فضاییزمانی راهرفتن و تعادل ایستا و تعادل پویا بااستفاده از آزمون نقش کف پا و آزمون استورک و آزمون نشستن و برخاستن اندازهگیری شد. بعد از دوازده جلسه تمرین در شش هفته، اجرای مجدد آزمونها صورت گرفت. بهمنظور بررسی اثر تمرین و مقایسهٔ بینگروهی، آزمونهای تی مستقل و تی همبسته در سطح معناداری ۰٫۰۵ بهکمک نرمافزار SPSS بهکار رفت.
یافتهها: نتایج مقایسهٔ بینگروهی در پیشآزمون اختلاف معناداری را در متغیرهای تحقیق نشان نداد و در پسآزمون تنها در طول قدم (۰٫۰۳۰=p) و آزمون نشستن و برخاستن (۰٫۰۰۱=p) بین دو گروه اختلاف معناداری مشاهده شد. نتایج آزمون تی همبسته مشخص کرد، تمرین پیلاتس اثر معناداری بر پارامترهای فضاییزمانی سرعت حرکت (۰٫۰۱۸=p) و طول قدم (۰٫۰۱۰=p) و طول گام (۰٫۰۰۲=p) داشت. همچنین، تفاوت درونگروهی معناداری در عملکردهای آزمون استورک و آزمون نشستن و برخاستن در گروه تجربی و گروه شاهد وجود نداشت (۰٫۰۵<p).
نتیجهگیری: یک دوره تمرین پیلاتس کوتاهمدت ششهفتهای میتواند زمینه را برای بهبود تعادل پویا و برخی پارامترهای فضاییزمانی راهرفتن فراهم آورد. تمرین پیلاتس در بازهٔ شش هفته و دوازده جلسه، زمینه را برای بهبود تعادل پویا که مرتبط با افتادن است، آماده میکند.
محمود پیررسول زاده، جلال دهقانی زاده،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: افراد ناتوان هوشی، گروه اجتماعی آسیبپذیری هستند که جنبههای سلامت جسمانی و کیفیت زندگی و توانایی فرد برای زندگی مستقل آنها از اهمیت خاصی برخوردار است؛ بنابراین بررسی عواملی که موجب افزایش کیفیت زندگی در این گروه شود، ضروری است. پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیرات تعادل عملکردی و کارکردهای شناختی و خطر سقوط بر کیفیت زندگی افراد با ناتوانی هوشی انجام شد.
روشبررسی: روش پژوهش توصیفیتحلیلی از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعهٔ آماری پژوهش را بزرگسالان ناتوان هوشی با دامنهٔ سنی ۱۸تا۵۵ سال در طبقهبندیهای خفیف و متوسط و شدید از شهرهای اردبیل و تبریز و ارومیه تشکیل دادند. تحقیق حاضر در سال ۱۴۰۰ انجام گرفت. آزمودنیها را ۶۱ نفر از بزرگسالان ناتوان هوشی تشکیل دادند که با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادههای مربوط به کیفیت زندگی از پرسشنامهٔ کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی ۲۶گویهای (سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۶)، برای بهدستآوردن نقص کارکردهای شناختی از آزمون کارکردهای شناختی Prudhoe (کای و همکاران، ۲۰۰۳)، برای اندازهگیری خطر سقوط از ابزار ارزیابی خطر سقوط جانز هاپکینز (پو و همکاران، ۲۰۰۷) و برای اندازهگیری تعادل عملکردی از آزمون دسترسی عملکردی (دانکن و همکاران، ۱۹۹۰) استفاده شد. بهمنظور بررسی رابطهٔ بین کیفیت زندگی با کارکردهای شناختی و خطر سقوط و تعادل عملکردی، روش همبستگی پیرسون و برای پیشبینی کیفیت زندگی، تحلیل رگرسیون بهکار رفت. تحلیل دادهها بهکمک نسخهٔ ۲۴ نرمافزار SPSS در سطح معناداری ۰٫۰۵ صورت گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد، بین کیفیت زندگی با تعادل عملکردی ارتباط معناداری وجود داشت (۰٫۲۱=p و ۰٫۲۹۶=r)؛ همچنین ۸٫۹درصد از تغییرات کیفیت زندگی بزرگسالان با ناتوانی هوشی ازطریق تعادل عملکردی تبیین شد.
نتیجهگیری: براساس یافتههای تحقیق، بین کیفیت زندگی و تعادل عملکردی ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد؛ همچنین پیشبینی کیفیت زندگی افراد با ناتوان هوشی ازطریق تعادل عملکردی امکانپذیر است.