۱۴ نتیجه برای نارساخوانی
خانم ویدا هرندی، دکتر امان الله سلطانی، دکتر علیرضا منظری، دکتر زهرا زین الدینی،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین و شایعترین اختلالات یادگیری در میان دانشآموزان نارساخوانی میباشد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش کارکردهای اجرایی در عملکرد خواندن کودکان دارای اختلال یادگیری ویژه از نوع نارساخوانی بود.
روش بررسی: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از تمامی دانشآموزان مبتلا به اختلال یادگیری ویژه از نوع خواندن که از بین آنان تعداد ۹۵ دانش آموز به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و از آنان آزمون عملکردن خواندن(کرمی نوری، ۱۳۸۴) و پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف به عمل آمد. داده های حاصل از انجام این پژوهش با استفاده از روش تحلیل رگرسیون و از طریق نرم افزار spss۲۱ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد کارکردهای اجرایی حافظه کاری، توجه، بازداری، برنامه ریزی و سازماندهی توانایی پیش بینی عملکرد خواندن در کودکان دارای اختلال یادگیری ویژه از نوع نارساخوانی را دارند(۰۵/۰p<).
نتیجه گیری: باتوجه به یافته های این پژوهش و اهمیت نقش کارکردهای اجرایی در عملکرد خواندن دانش اموزان دارای اختلال یادگیری ویژه از نوع نارساخوانی استفاده از برنامه های توانبخشی شناختی جهت بهبود کارکردهای اجرایی در این دانش اموزان به متخصصان در این زمینه توصیه می شود.
آزاده صالحی، مهران سلیمانی،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور مقایسه تأثیرات دو روش آموزشی چندحسی فرنالد و سینا بر بهبود مهارت خواندن دانشآموزان دوزبانه دارای اختلالات خواندن که در پایههای تحصیلی دوم و سوم ابتدایی شهرستان ارومیه مشغول به تحصیل بودند، انجام شد.روشبررسی: پژوهش از نوع آزمایشی دو عاملی همراه با پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است. نمونهای شامل ۴۸ دانشآموز نارساخوان از پایههای دوم و سوم ابتدایی شهر ارومیه از جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوزبانه نارساخوان که در پایههای دوم و سوم دبستانهای شهر ارومیه مشغول به تحصیل بودند با روش تصادفی انتخاب شد. گروه نمونه پس از اجرای آزمون هوش وکسلر کودکان و آزمون تشخیص خواندن، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه تقسیم شدند. دو گروه آزمایش به طورتصادفی به مدت ۳ ماه، ۱۵ جلسه ۴۵ دقیقهای به طور انفرادی با روشهای چندحسی فرنالد و سینا آموزش دیدند. خطای خواندن سه گروه در پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مقایسه شد.یافتهها: با ثابت نگه داشتن متغیر هوش؛ در پایهٔ دوم، کاربرد روش سینا افزایش درک مطلب و کاهش خطای حذف کلمه؛ و روش فرنالد کاهش تعداد خطا و خطای جانشینی را بهدنبال داشته است (۰٫۰۵>P). در پایهٔ سوم روش سینا افزایش درک مطلب و سرعت خواندن، و کاهش خطای جانشینی را؛ و روش فرنالد کاهش تعداد خطا و حذف کلمه را باعث شدهاست (۰٫۰۵>P).نتیجهگیری: با اثرات مطلوبی که در کاربرد این دو روش آموزشی مشاهده گردید، معلمین محترم میتوانند برای بهبود بخشیدن به مهارتهای خواندن دانشآموزان خود به استفاده از این دو روش اعتماد کنند.
ساناز جاویدنیا، کامبیز کامکاری، گیتا موللی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: سنجش تواناییهای شناختی، بهعنوان یکی از موضوعات پیچیده و جنجالبرانگیز در آزمودن روانشناختی محسوب میشود. بهرغم کاربردهای وسیع «هوشآزمای تهران‒استانفورد‒بینه» در غربالگری و تشخیص، در کشور ما تلاش چندانی برای بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس مذکور صورت نگرفته است؛ لذا، هدف از این مطالعه بررسی ویژگیهای روانسنجی نسخهٔ نوین «هوشآزمای تهران‒استانفورد‒بینه» در کودکان با تشخیص نارساخوانی است.روشبررسی: مطالعه حاضر از نوع طرحهای روانسنجی است. جامعهٔ تحقیق شامل تمامی دانشآموزان دبستان تحت مداخلات آموزشی در مراکز اختلالات یادگیری در شهرستانهای استان تهران در سال ۱۳۹۰ بود که از طریق نمونهگیری طبقهای هدفمند، ۱۲۰ نفر از دانشآموزان نارساخوان توسط نسخهٔ نوین «هوشآزمای تهران‒استانفورد‒بینه»، مورد آزمون قرار گرفتند.برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش از آلفای کرونباخ و همبستگی پیرسون و منحنی ROC، استفاده شد. یافتهها: نسخهٔ نوین «هوشآزمای تهران‒استانفورد‒بینه»، دارای ضریب ثبات و تجانس درونی زیادی بوده و با ۰٫۹۸ میزان حساسیت و ۰٫۷۲ میزان وضوحگرایی، از روایی تشخیصی به میزان بالایی در کودکان نارساخوان برخوردار است.نتیجهگیری: از این آزمون میتوان برای شناسایی نارساخوانی و طراحی برنامهریزی مداخلهای منطبق بر نیازهای آموزش‒درمانی دانشآموزان نارساخوان استفاده کرد.
معصومه ساکت محجوب، مهناز خسروجاوید، سید موسی کافی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده
هدف: هدف پژوهش، تعیین تأثیر آموزش نظریهٔ ذهن در مهارتهای اجتماعی و خودپندارهٔ کودکان نارساخوان بود.
روشبررسی: جامعهٔ آماری،تمامی دانشآموزان نارساخوان پایهٔ سوم تا پنجم شهر رشت (۱۰۰ نفر) در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ بودند. ۲۴ نفر از دانشآموزان دختر و پسر نارساخوان با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شده و به گروههای آزمایشی و کنترل تقسیم شدند (۱۲ کودک در گروه آزمایشی و ۱۲ کودک در گروه کنترل). ابزارهای استفادهشدهٔ آزمون خواندن و نارساخوانی (۱۳۸۷)، خودپندارهٔ بک (۱۹۸۷) و آزمون مهارتهای اجتماعی ماتسون (۱۹۸۳) بود. نظریهٔ ذهن در ۹ جلسهٔ ۲۰ دقیقهای (بهمدت یکماه) بهطور انفرادی در گروه آزمایشی انجام گرفت. دادههای بهدستآمده با روش آماری تحلیل کواریانس تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش نظریهٔ ذهن توانسته است، میزان مؤلفهٔ اطمینان (۱۲٫۴۵) در مقیاس مهارتهای اجتماعی (۰٫۰۰۳=P) و خردهمؤلفههای مهارت اجتماعی (۱۸٫۷۳) و جذابیت فیزیکی (۱۶٫۹۱) در مقیاس خودپنداره (۰٫۰۰۹=p= ۰٫۰۰۱،p) را افزایش دهد.
نتیجهگیری: آموزش نظریهٔ ذهن به دانشآموزان نارساخوان، موجب بهبود مهارتهای اجتماعی و خودپنداره میشود، در نتیجه تقویت نظریهٔ ذهن میتواند بهعنوان یکی از محورهای اصلی آموزش، مورد توجه متخصصان و مربیان قرار گیرد.
ریحانه تاجمیر ریاحی، مهشید تجربه کار،
دوره ۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
هدف: اکتساب خواندن یکی از ابزارهای مهم یادگیری زندگی روزمره است. خواندن یکی از روشهای عمدۀ کسب معلومات و دانش، و بنیادیترین حوزۀ یادگیری، بهویژه در دورۀ ابتدایی، محسوب میشود؛ بااینحال برخی دانشآموزان با برخورداری از هوش طبیعی، فرصت آموزشی مناسب و نبود اختلالات هیجانی، در خواندن مشکل دارند. این پژوهش باهدف مقایسۀ میزان اثربخشی روش «دیویس» با تلفیق دو روش «دیویس» و «سینا» بر بهبود عملکرد خواندن دانشآموزان دختر نارساخوان پایۀ دوم و سوم ابتدایی انجام شد.
روشبررسی: این پژوهش از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون برای دو گروه آزمایش بود. جامعۀ آماری این پژوهش را تمامی دانشآموزان دختر نارساخوان پایۀ دوم و سوم ابتدایی ناحیۀ یک شهر کرمان تشکیل میدادند که در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ مشغولبه تحصیل بودند. برای انجام این پژوهش ۳۰نفر از دانشآموزان دختر نارساخوان، از جامعهٔ فوق بهشیوۀ نمونهگیریِ در دسترس، پس از اجرای آزمون «هوش وکسلر کودکان» و آزمون «خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی» انتخاب شدند و در دوگروه ۱۵نفری قرار گرفتند. گروه اول با روش «دیویس» و گروه دوم با تلفیق دو روش «دیویس» و «سینا» آموزش دیدند. پساز پایان مداخله، از هردو گروه، آزمون خواندن و نارساخوانی بهعمل آمد و نتایج بهدستآمده با استفاده از آزمون «تحلیل کواریانس» بررسی شد.
یافتهها: نتایج «تحلیل کواریانس» نشان داد که میزان اثربخشی تلفیق دو روش «دیویس» و «سینا» مؤثرتر از روش «دیویس» بوده است (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: براساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت که آموزش با تلفیق روش «دیویس» و «سینا» میتواند موجب ارتقای عملکرد خواندن دانشآموزان نارساخوان شود.
محمد نریمانی، عباس ابوالقاسمی، رضا ایل بیگی قلعه نی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی نقاشیدرمانی بر کارکردهای اجرایی و هماهنگی دیداری-حرکتی دانشآموزان نارساخوان بود.
روشبررسی: این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی و با طرح پیشآزمون-پسآزمون دو گروهی است. جامعهٔ آماری این پژوهش را تمامی کودکان مبتلا به اختلال خواندن تشکیل دادند که به مراکز درمانی شهرستان مشهد در سال ۱۳۹۴ مراجعه کرده بودند. نمونهٔ پژوهش ۴۰ کودک مبتلا به اختلال خواندن بود که بهصورت در دسترس انتخاب گردیده و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه ۲۰ نفر) تقسیم شدند. دادههای پژوهش با استفاده از آزمونهای برج لندن، استروپ و عملکرد پیوسته و همچنین آزمون مداد کاغذی هماهنگی دیداری-حرکتی بندر گشتالت، جمعآوری و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و با استفاده از نرمافزارSPSS-۱۹ تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که نقاشیدرمانی بر کارکردهای اجرایی در ابعاد کاهش زمان کل و افزایش امتیاز در آزمون برج لندن، کاهش خطای ارتکاب، حذف و زمان در آزمون عملکرد پیوسته؛ کاهش میزان زمان همخوان، زمان ناهمخوان و خطای ناهمخوان در آزمون استروپ (۰٫۰۵ ˂p) و هماهنگی دیداری حرکتی در ابعاد تحریف، چرخش، عدمیکپارچگی و تکرار (۰٫۰۱>p) افراد نارساخوان مؤثر است.
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها استنباط میشود که نقاشیدرمانی، روشی مؤثر جهت بهبود دانشآموزان نارساخوان است.
فاطمه کارگر، امیر قمرانی، احمد یار محمدیان، محسن هادی طحان،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف: باتوجه به اینکه عمدهٔ مشکلات افراد دارای اختلال یادگیری بهویژه کودکان نارساخوان درزمینهٔ حافظه است وهمچنین حافظه و نحوهٔ کارکرد و افزایش آن همیشه مدنظر بوده، هدف پژوهش حاضر مقایسهٔ حافظهٔ کاذب هیجانی در کودکان نارساخوان و عادی است.
روشبررسی: این پژوهش با روش علیمقایسهای انجام گرفت. نمونهٔ پژوهش شامل دو گروه ۱۵نفری دانشآموز (۱۵ دانشآموز عادی و ۱۵ دانشآموز نارساخوان) شهر قم بود که بهروش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار استفادهشده، تکلیف حافظهٔ کاذب DRM و تست تشخیص اختلال خواندن و آزمون هوش ریون بود. دادههای بهدستآمده بااستفاده از آزمون tمستقل تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد بین یادآوری کاذب لغات هیجانی و بازشناسی کاذب لغات هیجانی در دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش حاضر کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در حافظه نقص دارند؛ اما بار هیجانی میتواند باعث ایجاد ارتباط معنایی بین کلماتشده و خطای بازشناسی را افزایش دهد و درواقع میتوان از آن بهعنوان راهی برای افزایش و بهبود حافظه استفاده کرد.
شقایق بازرگان، محسن سعیدمنش، محمدرضا ایروانی،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: خواندن یکی از مهارتهای ارتباطی انسان است که زیربنای سوادآموزی فرد است. سرعت نامیدن خودکار و حافظۀ فعال، بخشی از دانش زبانی فرد است. هدف از انجامدادن این پژوهش، مقایسۀ سرعت نامیدن خودکار و حافظۀ فعال در کودکانِ با و بدون نارساخوانی بود.
روشبررسی: پژوهش حاضر از نوع علیّمقایسهای بود. جامعۀ آماری این پژوهش عبارت بودند از: دانشآموزان دبستانی شهر یزد که بهمنظور انجامدادن این پژوهش پنجاه دانشآموز مبتلا به نارساخوانی از شهر یزد و پنجاه دانشآموز عادی در سال ۱۳۹۶ بهصورت نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار این پژوهش عبارت بودند از: آزمونهای حافظۀ فعال (وکسلر، ۲۰۰۳)، سرعت نامیدن خودکار (برخوردار، ۱۳۸۶) و پرسشنامۀ اختلال خواندن (کرمی نوری، ۱۳۸۴). برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون t مستقل و کولموگروف-اسمیرنوف استفاده شد. دادهها در این پژوهش توسط نرمافزار SPSS نسخۀ ۲۱ و در سطح ۹۵درصد اطمینان تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که بین سرعت نامیدن خودکار و حافظۀ فعال در دانشآموزان دارای نارساخوانی (۶٫۳۲±۶۴٫۵۹ برای حافظۀ فعال و ۳۹٫۸۶±۲۲۷ برای سرعت نامیدن خودکار) و بدون نارساخوانی (۸٫۳ ±۹۳٫۳۷ برای حافظۀ فعال و ۵۲٫۷۸±۱۵۰٫۷۸ برای سرعت نامیدن خودکار) تفاوت وجود دارد (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد بین سرعت نامیدن خودکار و حافظۀ فعال در کودکان دارای نارساخوانی و کودکان عادی تفاوت وجود دارد و با تقویت این مهارتها میتوان بر توانایی کودک در خواندن افزود.
راحله حقیقت زاده، امیر قمرانی، احمد یارمحمدیان، سالار فرامرزی، مختار ملک پور،
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: ازآنجاکه نارساخوانی یکی از عوامل مهم در نبود پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در دورهٔ ابتدایی است، مطالعهٔ حاضر با هدف بررسی تأثیر روش پردازش حسی بر عملکرد مهارت کارکردهای اجرایی دانشآموزان نارساخوان دختر شهر اصفهان انجام گرفت.
روشبررسی: این مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون و گروه گواه بود. نمونهها ۳۰ نفر از دانشآموزان نارساخوان ارجاعشده به مرکز اختلالات یادگیری اصفهان در سال تحصیلی ۱۳۹۷ بودند که با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند؛ سپس بهصورت تصادفی در دو گروه ۱۵نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. در گروه آزمایش طی ده جلسهٔ یکساعته، آموزش پردازش حسی اجرا شد؛ درحالیکه گروه گواه هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل آزمون مقیاس مهارتهای اجرایی کودکان (داوسون و گوئیر، ۲۰۰۸) که توسط والدین در دو مرحلهٔ پیشآزمون و پسآزمون انجام شد و همچنین آزمون هوش وکسلر (۱۹۹۴) بود. جهت تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۲ و بهمنظور مقایسهٔ کارکردهای اجرایی در دو گروه آزمایش و گواه از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد (۰٫۰۵>p).
یافتهها: یافتهها نشان داد که بین نمرات کلی کارکردهای اجرایی دانشآموزان نارساخوان و گواه (۰٫۰۰۱>p) و همچنین نمرات ابعاد کارکردهای اجرایی دانشآموزان نارساخوان گروههای آزمایش و گواه (۰٫۰۰۱>p) تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش روش پردازش حسی توانسته است بر توانمندیهای کارکردهای اجرایی گروه آزمایش تأثیر معناداری داشته باشد و باعث افزایش نمره در ابعاد آن شود. این تمرینها میتواند بهعنوان روشی برای بهبود عملکرد کارکردهای اجرایی دانشآموزان نارساخوان استفاده شود.
مجیده عچرشاوی، جواد خلعتبری، رضا حسین پور،
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: خواندن یکی از بنیادیترین حوزههای یادگیری در دورهٔ ابتدایی است و شناسایی دانشآموزان نارساخوان از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پژوهش با هدف تعیین میزان شیوع نارساخوانی و ویژگیهای آن در دانشآموزان پایهٔ دوم ابتدایی شهر اهواز انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش مطالعهای توصیفیتحلیلی از نوع مقطعی بود. جامعهٔ آماری همۀ دانشآموزان پسر و دختر پایهٔ دوم ابتدایی چهار ناحیهٔ آموزشوپرورش شهر اهواز بودند که در مدارس دولتی عادی در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ مشغول به تحصیل بودند. ۳۸۷ نفر از دانشآموزان دختر و پسر از جامعهٔ ذکرشده براساس جدول کرجسی و مورگان (۱۹۷۰) و به شیوهٔ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و سپس آزمون ماتریسهای پیشروندهٔ رنگی ریون کودکان (ریون، ۱۹۵۶) و آزمون تشخیصی خواندن و نارساخوانی (نما) (کرمی نوری و مرادی، ۱۳۸۴) اجرا شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای توصیفی شامل میانگین و انحرافمعیار، آزمون معنادار بودن تفاوت بین دو نسبت مستقل و آزمون خیدو و با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۲ انجام گرفت. سطح معناداری قابلقبول برای آزمونهای آماری ۰٫۰۵در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد از ۱۴۴دانشآموز پسر تعداد پانزده نفر (۱۰٫۴۱درصد) و از ۲۰۸ دانشآموز دختر تعداد چهارده نفر (۶٫۷۳درصد) نارساخوان برآورد شدند. نتایج آزمون معناداربودن نسبتها نشان داد که تفاوت معناداری بین دو نمونهٔ دختر و پسر وجود ندارد که نشان میدهد نسبت نارساخوانی دانشآموزان دختر و پسر برابر است. نتایج آزمون خیدو نیز نشان داد که فراوانی مشاهدهشدهٔ نارساخوانی در نواحی چهارگانهٔ آموزشوپرورش شهر اهواز تفاوت معناداری با هم دارند (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت که نسبت میزان شیوع نارساخوانی در دانشآموزان با دانشآموزان دختر پایهٔ دوم ابتدایی مدارس دولتی شهر اهواز برابر بود. همچنین نسبت میزان شیوع نارساخوانی در نواحی چهارگانهٔ شهر اهواز متفاوت بود.
سیده طیبه موسوی، حسن عشایری، مهناز استکی، سمیرا وکیلی،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: توانبخشی شناختی و کاربرد تمرینات ورزشی یکی از مسائلی است که میتواند به بهبود شاخصهای کارکردهای اجرایی کودکان نارساخوان کمک کند و زندگی فردی و اجتماعی آنها را ارتقا بخشد؛ ازاینرو، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تمرینات ورزشی (هوازی، ایروبیک و فیتنس) بر کارکردهای اجرایی برنامهریزی و حافظهٔ کاری در کودکان نارساخوان صورت گرفت.
روشبررسی: روش این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی دانشآموزان دختر و پسر مراجعهکننده به باشگاه درخت سپید و کلینیک روانشناسی ذهنآرا شهر تهران در سال ۱۳۹۹ تشکیل دادند که ۲۴ نفر داوطلب واجد شرایط با روش نمونهگیری دردسترس وارد مطالعه شدند. سپس بهصورت تصادفی دوازده نفر در گروه آزمایش و دوازده نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش، آزمون خواندن و نارساخوانی (نما) (کرمی نوری و مرادی، ۱۳۸۴)، آزمون برج لندن (شالیس، ۱۹۸۲) و آزمون ان-بک (کرچنر، ۱۹۵۸) بود. مداخلهٔ تمرینات ورزشی ازجمله فیتنس، تناسباندام و هوازی بهمدت سه ماه، سه جلسه در هفته و هر جلسه یک ساعت برای شرکتکنندگان گروه آزمایش اجرا شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تکمتغیری و آزمون تی مقایسهٔ میانگینهای دو گروه مستقل در نسخهٔ ۲۴ نرمافزار SPSS در سطح معناداری ۰٫۰۵ صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیشآزمون، بین گروه آزمایش و گروه گواه در پسآزمون، در میانگین نمرات متغیرهای کارکردهای اجرایی برنامهریزی (۰٫۰۰۲=p) و حافظهٔ کاری (۰٫۰۳۸=p) تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش نتیجه گرفته میشود، تمرینات ورزشی در کودکان نارساخوان قابلیت کاربرد دارد و بر بهبود کارکردهای اجرایی برنامهریزی و حافظهٔ کاری آنها اثربخش است.
مجیده عچرشاوی، جواد خلعتبری، رضا حسین پور،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال خواندن حالتی است که در آن پیشرفت خواندن کمتر از حد انتظارداشته برحسب سن، آموزش و هوش کودک است؛ ازاینرو لازم است بر افراد نارساخوان مداخلاتی انجام شود. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مدل تلفیقی دیویس و اورتون بر میزان نارساخوانی دانشآموزان ابتدایی شهر اهواز انجام شد.
روشبررسی: روش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری را تمامی دانشآموزان دختر و پسر پایهٔ دوم ابتدایی چهار ناحیهٔ آموزشوپرورش شهر اهواز تشکیل دادند (۱۶۰۰۰=N) که در مدارس دولتی عادی در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ مشغول به تحصیل بودند. بهشیوهٔ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، ۳۵۲ دانشآموز دختر و پسر انتخاب شدند. براساس معیارهای ورود به پژوهش و خروج از آن، ۲۸ دانشآموز واجد شرایط، داوطلب حضور در پژوهش شدند و با گمارش تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای جمعآوری دادهها، آزمون ماتریسهای پیشروندۀ رنگی ریون (ریون، ۱۹۵۶) و آزمون خواندن و نارساخوانی (نما) (کرمی نوری و مرادی، ۱۳۸۴) بود. روش تلفیقی دیویس و اورتون در چهارده جلسۀ ۴۵دقیقهای و در قالب گروههای هفتنفری به گروه آزمایش ارائه شد. برای تحلیل دادهها آزمون تی مستقل و روش تحلیل کوواریانس تکمتغیری در نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۲ در سطح معناداری (۰٫۰۵=α) بهکار رفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد، آموزش مدل تلفیقی دیویس و اورتون در کاهش نارساخوانی مربوط به نُه زیرمقیاس (نارساخوانی مربوط به خواندن کلمات با بسامد زیاد و متوسط و کم، زنجیرهٔ کلمات، قافیه، نامیدن تصاویر، درک متن، درک کلمات، خواندن ناکلمات، نشانههای حرف و نشانههای مقوله) در گروه آزمایش اثربخشی داشت (۰٫۰۵>p)؛ اما تنها در کاهش نارساخوانی مربوط به حذف آواها مؤثر نبود (۰٫۱۴۱=p).
نتیجهگیری: باتوجه به یافتههای این پژوهش نتیجه گرفته میشود، آموزش مدل تلفیقی دیویس و اورتون به دانشآموزان نارساخوان، روش مناسب و مؤثر در کاهش نارساخوانی دانشآموزان با این ناتوانی است.
حمیدرضا صالحی، حمیدطاهر نشاط دوست، سالار فرامرزی،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: توانایی خواندن یکی از مهارتهای بسیار حیاتی در دنیای پیشرفتۀ امروزی است که ناتوانی در آن، به تشخیص سریع و صحیح و درمان مؤثر نیاز دارد. مطالعهٔ حاضر با هدف تعیین اثربخشی الگوی بومی غنیسازی ادراکی بر بهبود توانایی خواندن در کودکان نارساخوان پایهٔ سوم ابتدایی شهر همدان انجام شد.
روشبررسی: روش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری را تمامی دانشآموزان پایهٔ سوم دبستان دارای نارساخوانی در شهر همدان در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ تشکیل دادند. از میان آنها پنجاه نفر با روش هدفمند بهعنوان نمونه وارد مطالعه شدند. سپس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۲۵ نفر) قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش طی ۲۱ جلسه مداخله را دریافت کردند. در گروههای آزمایش و گواه در پیشآزمون و پسآزمون از پرسشنامۀ خواندن و نارساخوانی (نما) (کرمینوری و همکاران، ۱۳۸۵) استفاده شد. بهمنظور تحلیل دادهها، تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۱ بهکار رفت. سطح معناداری آزمونهای آماری ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، الگوی بومی غنیسازی ادراکی بر بهبود توانایی خواندن در کودکان نارساخوان تأثیر معناداری داشت (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر مشخص کرد، الگوی بومی غنیسازی ادراکی بر بهبود توانایی خواندن در کودکان نارساخوان مؤثر است و میتوان از روش مذکور در برنامهٔ توانبخشی این کودکان استفاده کرد.
سمانه ملکی، سعید حسن زاده، رضا رستمی، جواد پورکریمی،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات صورتگرفته در سالهای اخیر نشان میدهد ارائهٔ تکالیف و تمرینهای مربوط به تقویت کارکردهای اجرایی، در بهبود عملکردهای مربوط به یادگیری دانشآموزان دچار مشکلات یادگیری مؤثر است. پژوهش حاضر باهدف مرور نظاممند در اثربخشی کارکردهای اجرایی بر ارتقای خواندن و نوشتن در دانشآموزان دارای مشکل یادگیری انجام شد.
روشبررسی: برای این منظور پایگاههای دادهٔ PubMed و Scopus و Web of Science بهکار رفت. در جستوجوهای اولیه ۱۱۷۲ عنوان بالقوۀ مرتبط یافت شد. ازاینبین پس از مراحل مختلف حذف و گزینش درنهایت تنها چهارده مقاله دارای شرایط ورود به مطالعه بود. دادههای این چهارده مقاله با استفاده از ابزار ترسیم دادهها، استخراج و طبقهبندی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد از میان مداخلات صورتگرفته، آموزش کامپیوتری کارکردهای اجرایی (CEFT) و آموزش کامپیوتری حافظهٔ فعال (CWMT) و آموزش با بازیهای ویدئویی اکشن (AVG) بهاحتمال بیشتری اثرگذار است؛ اما شواهدی علیه اثربخشی برخی از مداخلات مذکور وجود دارد و این موضوع، تصمیمگیری دربارهٔ کاربرد هریک از این مداخلات بهتنهایی را دشوار میسازد؛ درعینحال بهعنوان نتیجهٔ ضمنی پژوهش حاضر، ترکیب این روشهای مداخله بااحتمال بیشتری مؤثر خواهد بود.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد درراستای بهبود مهارتهای خواندن و نوشتن کودکان، استفاده از برنامههای مبتنیبر کارکردهای اجرایی بهصورت ترکیبی از چند مؤلفهٔ طراحیشده، رویکرد مؤثرتری باشد.