تعطیلات نوروز ۱۴۰۴-ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات و همچنین تبریک فرارسیدن بهار و شروع سال جدید، به اطلاع می‌رساند این نشریه از تاریخ ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۳ لغایت ۱۵ فروردین ۱۴۰۴ تعطیل می باشد.

جستجو در مقالات منتشر شده


۵۶ نتیجه برای وسواس

خانم سپیده طالبی، آقای رمضان حسن زاده، آقای بهرام میرزائیان،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه وهدف: پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ویژگی های عصبی - روانی و شخصیتی  بیماران افسرده واختلال وسواسی- جبری وافراد عادی می پردازد.
روش بررسی: از نظر به کارگیری نتایج، تحقیق از نوع کاربردی می‌باشد. از نظر شیوه‌ی اجرا، پژوهش از نوع علی- مقایسه ای می‌باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مراجعان مراکز درمانی روانشناسی و روانپزشکی شهر ساری در سال۱۳۹۷ بود که شامل سه گروه بیماران افسرده و بیماران اختلال وسواسی جبری و افراد سالم بود. گروه ها با اجرای پرسشنامه غربالگری (Zohar-Feinberg) و همچنین یک گروه از افراد عادی فاقد هر گونه اختلالات روانی در حد تشخیص انتخاب شدند که برای کنترل اثر عوامل جمعیت شناختی گروه بهنجار از نظر جنس، سن و سطح تحصیلات با گروه های  بیماران همتاسازی شدند و سپس ۴۵ نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری از افراد مبتلا به اختلالات افسردگی و وسواسی جبری و عادی قرار داده شدند. ابزارهای استفاده شده در پژوهش شامل مقیاس جمعیت شناختی،آزمون یادداری دیداری بنتون  (BVRT)، تست پنج عاملی بزرگ شخصیت(NEO) و تست افسردگی بک می‌باشند و جهت تجزیه تحلیل داده ها از  نرم افزار آماری۲۳SPSS استفاده شد.
 یافته ها:نتایج نشان داد که مقایسه های چندگانه اختلال وسواسی جبری و افسردگی با استفاده از آزمون تعقیبی توکی نشان می دهد که میانگین های ویژگی های عصبی روانی و شخصیتی افراد دارای اختلال وسواسی جبری  و بیماران افسرده با افراد عادی تفاوت معناداری می باشند. بیشترین تفاوت میانگین سیستم مغزی رفتاری در اختلال وسواس جبری مربوط به سیستم بازداری رفتاری  ( BIS ) می باشد. در صفات شخصیتی در بعد روان رنجوری تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود دارد؛ به- طوریکه بیماران وسواسی در بعد روان رنجوری دارای سطوح بالاتری می باشند . در ویژگی های عصبی روانی و شخصیتی افراد دارای اختلال افسرده با افراد عادی تفاوت معنا داری وجود دارد. در خرده آزمون های سیستم بازداری رفتاری  ( BIS )، سیستم ستیز-گریز  (FFS)، سیستم فعال ساز رفتاری  (BAS)، هیجان های مثبت ، نوروزگرایی ،برون گرایی ،تجربه پذیری ،موافق بودن ،وظیفه شناسی  ،  بین افراد مبتلابه اختلال افسردگی و افراد عادی تفاوت معنا داری وجود دارد.بیشترین تفاوت درسیستم فعال ساز رفتاری[۱] (BAS) مربوط به افسردگی می باشد و سیستم بازداری رفتاری در افراد افسرده با افراد عادی متفاوت می باشد.
نتیجه گیری:یافته های پژوهش حاضر مشخص کرد که تفاوت معناداری در ویژگی های عصبی-روانی و صفات شخصیتی بین سه گروه وجود دارد.
 

دکتر سهیلا طالبی نجف آبادی، دکتر احمد برجعلی، دکتر شهرام محمدخانی، دکتر نورعلی فرخی، دکتر عصمت دانش،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

هدف: وسواس از اختلال­های روان­پزشکی شدید و ناتوان­کننده است که اغلب سبب اتلاف وقت می‌شود و مشکلات قابل توجهی را در روند معمول زندگی، کارکرد شغلی، فعالیت­های اجتماعی و روابط بین فردی ایجاد می­کند. علاوه بر محیط خانواده، سوگیری‌های شناختی آسیب­پذیری‌ فرد را به وسواس افزایش می‌دهد. هدف پژوهش حاضر آزمون روابط ساختاری بین نشانه­های وسواس ، ادراک از والدین، باورهای فراشناخت ناکارآمد، درهم آمیختگی فکر و خودکارآمدی در نوجوانان بود.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های همبستگی مبتنی ‌بر روش مدل‌یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری دانش آموزان دبیرستان­های نوبت دوم تهران در سال ۹۶-۹۵ بودند، ۳۴۹ دانش آموز از ۸ مدرسه انتخاب و با استفاده از مقیاس وسواسی- جبری ییل براون ساخته گودمن و همکاران (۱۹۸۹)؛ مقیاس خودکارآمدی عمومی ساخته شرر و همکاران (۱۹۸۲)؛ مقیاس درآمیختگی افکار ولز و همکاران (۲۰۰۱)؛ مقیاس فراشناخت برای نوجوانان ولز و کارترایت هاتون (۲۰۰۴) و مقیاس ادراک والدینی رابینز (۱۹۹۴) مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل داده­ها با استفاده از روش مدل­یابی معادلات ساختاری انجام شد.
یافته ­ها: نتایج نشان داد، ادراک از فرزندپروری مادر توسط نوجوان در شکل­گیری باورهای خودکارآمدی، درهم‌آمیختگی فکر در آنها نقش دارد و می­تواند نشانه­های وسواس در نوجوان را تبیین کند( ۰۱/۰>P).
نتیجه­ گیری: مادران فاقد سبک فرزند پروری خود تعیین گرانه، درشکل گیری باورهای خودکارآمدی کمتر و درهم آمیختگی فکر بیشتر در فرزندان خود نقش دارند که باعث فعال شدن باورهای فراشناخت ناکارآمد و بروز نشانه­های وسواس در آنها می­شوند.
 
علیرضا هریوندی، غلامرضا ثناگوی محرر، محمود شیرازی،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از اختلالاتی که سازمان بهداشت جهانی آن را علت اصلی ناتوانی می‌داند، اختلال وسواسی فکری- عملی است. لذا هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر نشخوار فکری و اضطراب در بیماران مبتلابه وسواس فکری- عملی بود.
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش، تمامی زنان و مردان مبتلابه اختلال وسواس فکری- عملی مراجعه‌کننده به کلینیک‌ها و مراکز مشاوره شهر بیرجند در شش ماه دوم سال ۱۳۹۷ بودند که ۴۰ نفر از آن‌ها با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه (آزمایش و گواه) به‌صورت تصادفی جایگزین شدند. مداخله درمانی مواجهه و پیشگیری از پاسخ طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای انجام شد. اطلاعات از طریق تکمیل پرسشنامه‌های نشخوار فکری نالن‌هاکسما و مارو (۱۹۹۱) و خرده مقیاس اضطراب لاویبوند و لاویبوند (۱۹۹۵) قبل از مداخله و بعدازآن جمع‌آوری گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: پس از مداخله، نمرات نشخوار فکری و اضطراب در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه به‌طور معنی‌داری کاهش یافت (۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ در کاهش نشخوار فکری و اضطراب بیماران مبتلابه وسواس فکری- عملی مؤثر باشد. پیشنهاد می‌گردد درمان مذکور به‌عنوان یک درمان مکمل در سایر بیماری‌های روان- تنی مورداستفاده قرار گیرد.
خانم ارکیده مطلبی، دکتر حکیمه آقایی، دکتر محبوبه طاهر،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال وسواس فکری- عملی یکی از شایع ترین، ناتوان کننده ترین و مقاوم ترین اختلالات روان شناختی مطرح می­باشد که در دوران همه­گیری کرونا افزایش یافته بود.  یکی از درمان­هایی که اثر بخشی آن در اختلالات روانشناختی تایید شده است درمان روانپویشی کوتاه مدت است. بنابراین هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان روانپویشی کوتاه مدت بر طرحواره­های ناسازگار اولیه، و نظم­جویی شناختی هیجانی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس جبری با اضطراب ویروس کرونا بود.
روش بررسی: روش این پژوهش از نوع نیمه­آزمایشی با استفاده از طرح پیش­آزمون و پس­آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواس جبری مبتلا به اضطراب ویروس کرونا  در سال ۱۴۰۰ که به کلینیک­های روانشناسی شهر تهران مراجعه کردند بود و از بین آن­ها ۳۰  نفر داوطلب واجد شرایط به صورت تصادفی وارد مطالعه شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه شامل ۱۵ نفر) جایگزین شدند. سپس پرسشنامه­های تنظیم شناختی هیجان کارنفسکی (۲۰۰۶) و  طرحواره یانگ (۱۹۹۰) توسط هر دو گروه تکمیل شد. پس از آن برنامه درمان روانپویشی کوتاه مدت بر روی گروه آزمایش اجرا شد. سپس پرسشنامه­های مذکور توسط هر دو گروه تکمیل شد. داده­ها با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه ۲۴ و روش تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. 
یافته­ها: یافته‌های پژوهش نشان داد تأثیر درمان روانپویشی کوتاه مدت بر طرحواره­های ناسازگار اولیه، و نظم­جویی شناختی هیجانی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس جبری با اضطراب ویروس کرونا معنادار بود (۰۰۱/۰>P).
 نتیجه­گیری:  می توان گفت درمان روانپویشی کوتاه مدت و مداخلات در دفاع های تاکتیکی یک راه مؤثر برای افزایش تنظیم شناختی هیجانی و کاهش طرحواره ناسازگار اولیه است.
 
آقا احمد مختاری فر، دکتر محبوبه طاهر، دکتر شهناز نوحی، دکتر پروین رفیعی نیا،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: درمان پذیرش و تعهد یک درمان مؤثر برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-بی اختیاری است. درمان پذیرش و تعهد بر کمک به افراد برای پذیرش افکار و احساسات خود بدون قضاوت تمرکز دارد و در عین حال متعهد به اقداماتی است که با ارزش های آنها همسو است. بنابراین هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر اجتناب شناختی و تجربی در افراد مبتلا به اختلال وسواس بی اختیاری بود.
روش بررسی: روش این پژوهش از نوع نیمه­آزمایشی با استفاده از طرح پیش­آزمون و پس­آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل افراد دارای وسواس مراجعه کننده به کلینیک­های مشاوره و روانشناسی شهر مشهد در سال ۱۴۰۱ بود و از بین آن­ها ۳۰  نفر داوطلب واجد شرایط به صورت تصادفی وارد مطالعه شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه شامل ۱۵ نفر) جایگزین شدند. سپس پرسشنامه­های اجتناب شناختی سکستون و داگاس (۲۰۰۴)، اجتناب تجربی گامز و همکاران (۲۰۱۱) توسط هر دو گروه تکمیل شد. پس از آن درمان پذیرش و تعهد بر روی گروه آزمایش اجرا شد. سپس پرسشنامه­های مذکور توسط هر دو گروه تکمیل شد. داده­ها با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه ۲۴ و روش تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. همچنین سطح معناداری آزمون ها ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافته­ها: یافته‌های پژوهش نشان داد تأثیر درمان پذیرش و تعهد بر اجتماب شناختی و تجربی در افراد مبتلا به اختلال وسواس بی اختیاری  معنادار بود (۰۰۱/۰>P).
نتیجه­گیری: بنابراین می توان گفت درمان پذیرش و تعهد با کمک به افراد برای پذیرش افکار و احساسات خود بدون قضاوت و در عین حال متعهد شدن به اقداماتی که با ارزش‌های آن‌ها همسو هستند، می‌تواند جایگزین ارزشمندی برای تکنیک‌های سنتی پیشگیری از مواجهه و واکنش باشد.
 
فرح هاشمی، عبدالزهرا نعامی، ایران داودی، سید اسماعیل هاشمی،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مدل‌های شناختی رفتاری با تاکید بر نقش باورها و ارزیابی های فرد از افکار مزاحم در ایجاد اختلال وسواسی اجباری تفاوت های زیاد در شدت علائم را در نطر نمی گیرند بنابراین پژوهشگران بررسی نقش فرآیندهای روان‌شناختی زیربنایی را مورد توجه قرار دادند. از این رو پژوهش حاضر با هدف طراحی و آزمون مدلی از روابط برخی پیشایندهای علائم اختلال وسواسی اجباری در دانشجویان  انجام شد
روش بررسی: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل در دانشگاه فردوسی مشهد در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۲ بود که از میان آن‌ها ۲۰۶ ‌دانشجو به‌شیوه خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. شرکت‌کنندگان پرسش‌نامه وسواسی اجباری تجدید‌نظر‌شده ‌(فوآ و همکاران، ۲۰۰۲)، نسخه کوتاه مقیاس تجارب در روابط نزدیک (وی و همکاران، ۲۰۰۷)، پرسش‌نامه دوسوگرایی نسبت‌به خود (بار و کایریوس، ۲۰۰۷)، پرسش‌نامه ادراک تهدید از سوی هیجانات (مکابن و سامپسون، ۲۰۰۶)، پرسش‌نامه باورهای وسواسی و پرسش‌نامه تفسیر مزاحمت‌های ذهنی (کارگروه شناخت‌های وسواسی اجباری، ۲۰۰۵) را تکمیل کردند. داده‌ها در سطح معناداری ۰۱/۰ و با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرمافزار SPSS۲۶  و AMOS۲۴  تحلیل شدند.
یافته‌ها:نتایج نشان داد ‌به استثناء مسیر‌های مربوط به اثر مستقیم دلبستگی اجتنابی بر علائم اختلال وسواسی اجباری (۰۲۸/۰ β=، ۶۰۸/۰ >p و نیز اثرات غیر مستقیم دلبستگی اجتنابی بر علائم اختلال وسواسی اجباری با میانجی‌گری تفسیر افکار مزاحم (۰۰۴/۰- β= ، ۴۱۲/۰ =p) با میانجی‌گری باورهای وسواسی (۰۱۳/۰ β=، ۰۹۰/۰ =p)، و با میانجی‌گری همزمان باورهای وسواسی و تفسیر افکار مزاحم (۰۰۳/۰β=، ۰۸۱/۰>pدیگر اثرات مستقیم و غیرمستقیم مورد‌نظر در الگوی پژوهش معنادار هستند. شاخص‌های نکویی برازش نیز حاکی از برازش مناسب مدل بود  (۲٫۷۸۸ x۲/df =، ۰٫۹۸۱IFI=، ۰٫۹۷۸GFI=، ۰٫۹۸۱CFI=، ۰٫۰۹۳RMSEA=).
نتیجه‌گیری: عوامل تحولی و زیربنایی علائم اختلال وسواسی اجباری باید در مداخلات مربوط به این اختلال مورد توجه قرار گیرد.  

 
خانم راضیه خواصی، خانم سحر صندوقساز، خانم مریم فاضل زاده دزفولی، خانم فرزانه آسایش، خانم زهرا محمودی بوکت،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال وسواس فکری-اجباری  یک وضعیت روانپزشکی است که منجر به اختلال عملکردی و پریشانی قابل توجهی می‌شود. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر تنظیم شناختی هیجان  زنان مسلمان دارای اختلال وسواس فکری - اجباری بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخله ای نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل زنان مسلمان مبتلا به اختلال وسواس فکری - اجباری ۳۰ تا ۴۵ ساله مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی شهر یزد بودند. از بین افراد جامعه،۳۰ نفر داوطلب واجد شرایط در دسترس وارد مطالعه شدند که به صورت گمارش تصادفی ۱۵ نفر آنها در گروه مداخله و ۱۵ نفر در گروه گواه قرار گرفتند. امتیازات متغیر تنظیم شناختی هیجان به وسیله پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۰۱) در دو نوبت زمانی قبل و بعد از معنویت درمانی گروهی مورد مقایسه قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS  نسخه ۱۷و آنالیز کوواریانس صورت پذیرفت. سطح معناداری آزمونها ۰۵/۰ بود.
یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که امتیاز آزمون تنظیم شناختی هیجان در زنان دارای اختلال وسواس فکری - اجباری در گروه مداخله و بعد از دریافت درمان در مقایسه با گروه گواه به ترتیب به طور معناداری افزایش پیدا کرد (۰۰۱/۰P=).
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که از معنویت درمانی گروهی می توان به عنوان یک درمان مکمل جهت بهبود تنظیم شناختی هیجان در بیماران دارای اختلال وسواس فکری - اجباری استفاده کرد.
 
حسین قمری گیوی، محمد نریمانی، هیوا محمودی،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده 
هدف: پژوهش حاضر به مقایسهٔ اثربخشی روش‌های درمان‌شناختی و مواجهه‌ای بر اختلال وسواس فکری- عملی پرداخته است. 
روش‌بررسی: این تحقیق آزمایشی و از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل است. جامعهٔ آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی مراجعه‌کننده به مراکز بالینی شهرستان‌های سقز و بوکان با دامنهٔ سنی ۴۰-۲۰ سال بودند. نمونهٔ آماری این تحقیق شامل ۴۵ بیمار مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی، با روش انتصاب تصادفی، انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامهٔ مادسلی و برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) و آزمون تعقیبی کمترین تفاوت معنادار (LSD) استفاده شد. 
یافته‌ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی و مواجهه‌ای به‌طور معناداری بر بهبود انواع وارسی‌کردن، شستشو، کندی و شک وسواسی در مقایسه با گروه کنترل اثربخش بوده‌اند (۰٫۰۱≥p). 
نتیجه‌گیری: درمان‌ شناختی ویتال در مقایسه با درمان مواجهه‌ای در درمان انواع وسواس‌ها تأثیرات بیشتری دارد.


فیروزه غضنفری، فاطمه امیری، معصومه زنگ آبادی،
دوره ۵، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد و درمان فراشناختی بر بهبود علائم وسواس‌جبری زنان مبتلا به اختلال وسواس-اجباری شهر خرم‌آباد انجام گرفت.

روش‌بررسی: به‌منظور انجام این پژوهش، ۴۵ زن با نشانگان اختلال وسواس‌جبری در شهر خرم‌آباد، به‌شیوهٔ نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و با طرح پژوهش نیمه‌آزمایشی، از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون به شکل تصادفی در گروه‌های آزمایشی و گواه گمارده شدند (۱۵ نفر در گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ۱۵ نفر در گروه آزمایش فراشناخت و ۱۵ نفر در گروه گواه). ابزار استفاده‌شده، مقیاس وسواس-اجباری مادسلی (۱۹۸۰) بود. داده‌های به‌دست‌آمده با روش آماری تحلیل واریانس تجزیه‌وتحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین گروه‌ها تفاوت معناداری وجود دارد (۰٫۰۰۱>p). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که تفاوت گروه‌های درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد و گروه درمان فراشناخت با گروه گواه معنادار است (۰٫۰۰۱>p)، درحالی‌که گروه‌های آزمایش تفاوت معناداری باهم ندارند (۰٫۰۵<p).

نتیجه‌گیری: یکی از عوامل ایجادکنندهٔ افکار و اعمال وسواسی در افراد، ضعف در راه‌اندازی مهارت‌های شناختی است، بنابراین روش‌های درمانی فراشناخت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهبود نشانگان حاصل از این اختلال تأیید شد.


ساسان باوی، معصومه مسعودی فر،
دوره ۵، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: اختلال وسواس فکری و عملی، اختلال اضطراب ناتوان‌کننده‌ای است که ویژگی اصلی آن وقوع وسواس‌ها و اعمال اجباری است. فراشناخت مفهومی چند‌وجهی بوده که در برگیرندهٔ دانش، فرآیندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت یا کنترل می‌کند. طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه به‌عنوان الگویی برای پردازش تجارب به کار می‌روند و در سرتاسر زندگی رفتارها، افکار و احساسات و روابط با سایر مردم را تعیین می‌کنند. هدف از این پژوهش بررسی مؤلفه‌ها در طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه و باورهای فراشناختی با علائم وسواسی‌اجباری بود.

روش‌بررسی: پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. از بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شهر اهواز به‌عنوان جامعه، ۳۸۴ دانشجو (دختر ۱۹۲ و ۱۹۲ پسر) به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه‌گیری عبارت بودند از: پرسشنامهٔ فراشناخت ۳۰=McQ، فرم کوتاه پرسشنامهٔ طرح‌وارهٔ SQ-SF و پرسشنامهٔ وسواسی‌اجباری مادزلی MocI.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه و وسواس اجباری دانشجویان رابطهٔ مثبت معناداری وجود دارد (۰٫۵۳۲=r و ۰٫۰۰۱>p). همچنین برای ترکیب خطی در مؤلفه‌های طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه و باورهای فراشناختی با وسواس اجباری دانشجویان، میزان ضریب همبستگی چندگانه برابر با ۰٫۷۵۴ بوده و میزان ضریب تأثیر (درصد واریانس) برای تأثیر متغیر‌های مستقل بر وابسته ۰٫۵۶۸ و معنادار بود (۰٫۰۵>p).

نتیجه‌گیری: نتایج تحقیق نشان می‌دهد که با افزایش طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه، وسواس فکری‌عملی دانشجویان افزایش داشته و با افزایش باورهای فراشناختی، وسواس فکری‌عملی آنان نیز بیشتر شده است.


سید علی مرعشی، زهرا بهزادی، کیومرث بشلیده،
دوره ۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف: دیسکوپاتی کمر بیماری شایع و پرهزینه بوده و علت مهم ناتوانی افراد است. علاوه‌بر ناتوانی جسمی، پریشانی‌های روانی نیز در این بیماران مشاهده می‌شود؛ بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی میزان شیوع باورهای وسواسی در بیماران دیسکوپاتی کمر و مقایسهٔ آن با افراد سالم است.
روش‌بررسی: پژوهش حاضر از نوع علی‌مقایسه‌ای بود.  تعداد ۱۰۰ نفر (۵۰ بیمار دیسکوپاتی کمر و ۵۰ نفر افراد سالم) بااستفاده از روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. نمونه‌ها پرسشنامهٔ مشخصات فردی و باورهای وسواسی OBQ-۴۴ را تکمیل کردند. داده‌ها بااستفاده از شاخص‌های آمار توصیفی و آزمون آماری t مستقل تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که ۸۶درصد از بیماران واجد باورهای وسواسی بودند و دربارهٔ مؤلفه‌های باورهای وسواسی، ۹۸درصد درزمینهٔ «کمال‌طلبی و قطعیت»، ۹۰درصد درزمینهٔ «احساس مسئولیت و ارزیابی خطر و تهدید»، ۵۲درصد درزمینهٔ «عامل عام»، ۴۰دصد درزمینهٔ «اهمیت و کنترل افکار» و ۸درصد درزمینهٔ «انجام کامل امور» واجد باورهای وسواسی بودند. مقایسهٔ دو گروه نشان داد درزمینهٔ «باورهای وسواسی (کل)»
(۰٫۰۰۱<p)، «کمال‌طلبی و قطعیت» (۰٫۰۰۱<p)، «احساس مسئولیت و ارزیابی خطر و تهدید» (۰٫۰۰۱<p) و «عامل عام» (۰٫۰۰۱<p) تفاوت معنادار بود؛ ولی درزمینهٔ «اهمیت و کنترل افکار» و «انجام کامل امور» تفاوت معنادار مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: باورهای وسواسی با فشار روانی که ایجاد می‌کنند می‌توانند با اختلال در انقباض پایهٔ عضلانی سبب نامتعادل‌شدن انقباض عضلات اطراف ستون‌فقرات و آمادگی برای دیسکوپاتی کمر شوند.


بیتا توکلی، تقی پورابراهیم،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش معنادرمانی گروهی بر کاهش باورهای وسواسی و افزایش تاب‌آوری در زنان انجام شد.
روش‌بررسی: این مطالعه شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. بدین منظور آزمون‌های باورهای وسواسی ۴۴-OBQ و مقیاس تاب‌آوری کانر-دیویدسون (CD-RISC) به‌صورت پیش‌آزمون و پس‌آزمون و پیگیری بر دو گروه آزمایش و کنترل که هر کدام شامل ۱۰ نفر بودند اجرا شد. جامعه آماری شامل تمامی زنان شهر تهران بود که از طریق روش نمونه‌گیری از جامعهٔ در دسترس که شامل مادران دانش آموزان یک مجموعه آموزشی در منطقه ۳ تهران بود انتخاب شدند. در فاصله بین پیش‌آزمون و پس‌آزمون، گروه آموزش تحت یک دوره معنا درمانی گروهی ۱۰ جلسه‌ای قرار گرفتند. داده‌های پژوهش پس از استخراج با استفاده از تحلیل اندازه‌گیری‌های مکرر و با نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد معنادرمانی گروهی بر کاهش باورهای وسواسی و افزایش تاب‌آوری مؤثر است (۰٫۰۰۱‍>p).
نتیجه‌گیری: نتایج پس‌آزمون و پیگیری در گروه آزمایش نشان‌دهنده ماندن اثر معنادرمانی با گذشت زمان بود همچنین می‌توان نتیجه گرفت معنادرمانی بر کاهش باورهای وسواسی و افزایش تاب‌آوری با ایجاد معنا در زندگی مؤثر است و می‌توان این روش را برای درمان وسواس فکری در زنان توصیه کرد.


ساحل گرامی، محمد ابراهیم زاده موسوی، وحید قدری، نادره نادرجاه،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: بسیاری از بیماران با اختلال وسواسی جبری، رفتارهای تکراری شبیه آنچه در اوتیسم توصیف شده است، نشان می‌دهند. والدین افراد دارای اختلالات طیف اوتیسم نیز علائم وسواس را دارند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تفاوت علائم وسواس بین والدین کودکان اوتیستیک و والدین کودکان غیراوتیستیک است. همچنین، وسواس والدین را به‌عنوان متغیر پیش‌بین در اوتیسم کودکان بررسی کرده‌ایم.
روش بررسی: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی و همبستگی بود. برای انتخاب والدین دارای کودکان غیراوتسیتیک از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای استفاده کردیم. به این ترتیب که ۱۲ مهد‌کودک به صورت خوشه انتخاب شد و از هر مهد‌کودک ۱۲ نفر و نهایتاً در مجموع ۵۰زوج پدرومادر ازمهد‌کودک‌ها انتخاب شد.
از سوی دیگر، با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند از بین همهٔ والدین دارای فرزند اوتیستیک عضو انجمن اوتیسم ایران، ۵۰ زوج پدرومادر انتخاب شد. به‌طورکلی، براساس فرمول «کوکران» حجم نمونه ۲۰۰ نفر را دربرمی‌گرفت. پرسش‌نامهٔ «وسواس فکری-عملی مادزلی»  بین والدین کودکان اوتیستیک و والدین کودکان غیراوتیستیک توزیع و داده‌ها با استفاده از SPSS نسخهٔ ۲۱ تحلیل شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون تی دو گروه مستقل استفاده شد. همچنین، برای بررسی قدرت پیش‌بینی وسواس در اوتیسم کودکان، از روش تابع تشخیص نیز استفاده شد.
یافته‌ها: آزمون تی دو گروه مستقل، مشخص کرد میانگین نمره‌های کل وسواس والدین کودکان اوتیستیک از میانگین نمره‌های کل وسواس کودکان غیراوتیستیک بیشتر است و بین دو گروه تفاوت وجود دارد (۰٫۰۰۱>p). همچنین، میزان ارزش ویژه ۰٫۶۴ بود که براساس آن می‌توان گفت واریانس بالایی از متغیر وابستهٔ دو گروه به‌وسیلهٔ تابع تشخیص تبیین می‌شود. لامبدای ویلکز نیز معناداری تابع را تأیید کرد.
نتیجه‌گیری: علائم وسواس در والدین کودکان اوتیستیک در مقایسه با والدین کودکان غیراوتیستیک بیشتر بود. همچنین، باید گفت وسواس والدین می‌تواند به‌منزلهٔ پیش‌بین در اوتیسم کودکان مورد توجه قرار گیرد.

فرناز کشاورزی ارشدی، فریبا حسنی، الهام محمدنژاد،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

هدف: اختلال وسواس فکری‌عملی یکی از اختلالات رفتاری ناتوان‌کننده‌ای است که با افکار مزاحم تکراری و ناخواسته، فرد را به انجام اعمال اجباری و بیهوده و همچنین فروبردن در اعماق افکار ناراحت‌کننده وادار می‌کند. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمان رویارویی و جلوگیری از پاسخ بر نشانگان افسردگی و اجتناب تجربه‌ای در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری‌عملی بود.
روش‌بررسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی به روش شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری در این پژوهش شامل تمامی زنان در گروه سنی ۴۵- ۲۰ ساله مراجعه‌کننده به مرکز مشاورهٔ آمنه (زیر نظر سازمان بهزیستی) و مرکز مشاوره و روان‌شناختی رایین (زیر نظر سازمان نظام مشاوره و روان‌شناسی) بودند که شکایت اصلی آنان علائم وسواس فکری‌عملی بود. تعداد ۲۴ نفر از دواطلبین به‌صورت بلوک‌های دوتایی و همتاشدهٔ سنی، به تصادف به دو گروه آزمایش با روش رویارویی و جلوگیری از پاسخ (۱۲ نفر) و گروه گواه (۱۲ نفر) تخصیص یافتند. پیش‌آزمون در هر دو گروه به عمل آمد. در انتها پس از اتمام دورهٔ درمان در گروه آزمایش، پس‌آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. برای تجزیه‌و‌تحلیل داده‌های پژوهش، از شاخص‌های آمار توصیفی مانند میانگین و انحراف‌معیار و برای تحلیل داده‌ها باتوجه به نرمال‌بودن توزیع داده‌ها، از آزمون تی مستقل و زوجی، به‌علاوهٔ تحلیل کوواریانس استفاده گردید. نرم‌افزار SPSS نسخهٔ ۲۰ برای تحلیل داده‌ها به کار رفت.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاکی از این بود که تفاوت میانگین نمرات اجتناب تجربه‌ای در پیش‌آزمون و پس‌آزمون در گروه آزمایش و گواه، از نظر آماری معنادار نیست. نمرات پس‌آزمون افسردگی دو گروه، پس از تعدیل بر روی نمرات پیش‌آزمون، به روش تحلیل کوواریانس مقایسه شده و اختلاف آماری معناداری بین نمرات این دو گروه مشاهده شد (۰٫۰۱۰=p).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که روش درمان رویارویی و جلوگیری از پاسخ، بر کاهش اجتناب تجربه‌ای زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری‌عملی مؤثر نیست؛ اما موجب کاهش نمرات افسردگی در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری‌عملی شده است.

آذر سراج خرمی، رضا پاشا، فریبا حافظی، سعید بختیارپور، زهرا افتخار،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: عوامل مختلفی در بروز و پیشرفت اختلال‌های خُلقی و اضطرابی تأثیر دارند که از عوامل مهم‌تر، نشخوار فکری است. پژوهش حاضر با هدف  تعیین اثربخشی شناخت‌درمانی مبتنی‌بر ذهن‌آگاهی بر میزان نشخوار فکری افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری انجام گرفت. 
روش‌بررسی: طرح پژوهش نیمه‌آزمایشی و از نوع پیش‌آزمون‌پس‌آزمون با گروه کنترل بود. حجم نمونه را ۸۰ نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری تشکیل دادند که طبق تشخیص روان‌پزشک و برحسب  DSM-۵ تشخیص داده شده بودند و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش ۴۰ نفر (۲۰ افسرده، ۲۰ وسواسی) و کنترل ۴۰نفر(۲۰ افسرده، ۲۰ وسواسی) قرار گرفتند. برای اجرا، ابتدا از هر دو گروه با استفاده از پرسشنامهٔ نشخوار فکری پیش‌آزمون گرفته شد. سپس، گروه آزمایش طی هشت جلسه با روش شناخت‌درمانی مبتنی‌بر ذهن‌آگاهی، آموزش دیدند. بعد از اتمام جلسات پس‌آزمون در هر دو گروه اجرا و دو ماه بعد آزمون پیگیری انجام شد. جهت تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکوا) استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج پژوهش حاکی‌از آن بود که شناخت‌درمانی مبتنی‌بر ذهن‌آگاهی موجب کاهش نشخوار فکری بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری در مرحلهٔ پس‌آزمون و پیگیری شد (۰٫۰۰۱>p).
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های پژوهش پیش‌بینی می‌شود که شناخت‌درمانی مبتنی‌بر ذهن‌آگاهی در درمان اختلالات روانی و پیشگیری از بروز و پیشرفت این اختلالات مؤثر است.

فریده نرگسی، علی فتحی آشتیانی، ایران داودی، عماد اشرفی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

 هدف: به‌دلیل تنوع در فنوتیپ‌های رفتاری اختلال وسواسی اجباری، استخراج الگوی روان‌شناختی از این اختلال که ویژگی‌های پدیدار شناختی آن را توضیح دهد، بسیار دشوار است. در تلاش برای درک عوامل مؤثر بر OCD، تحقیقات، نقش هیجان و تجربه‌های درونی را مهم می‌دانند. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین ناگویی خلقی، حساسیت اضطرابی و تحمل پریشانی با علائم وسواسی-اجباری و با میانجیگری بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان بود.

روش‌بررسی: تعداد ۴۴۵ نفر از دانشجویان دانشگاه‌های شهر سنندج (۲۶۹ دختر و ۱۶۰ پسر) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا نسخهٔ فارسی پرسشنامهٔ ناگویی خلقی تورنتو (TAS-۲۰)، مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI-R)، پرسشنامهٔ تحمل پریشانی (DTS) و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) را تکمیل کنند. طرح پژوهشی در این مطالعه، طرح توصیفی- همبستگی بود. به‌منظور تحلیل داده‌ها، علاوه بر شاخص‌های آمار توصیفی، از همبستگی پیرسون با نرم افزارSPSS ۱۸ و تحلیل مسیر با نرم‌افزار لیزرل استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که ناگویی خلقی با حساسیت اضطرابی (۰٫۵۵R=، ۰٫۰۰۱p=)، بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان (۰٫۶۴R=، ۰٫۰۰۱p=) و علائم وسواسی اجباری (۰٫۷۰R=، ۰٫۰۰۱p=) رابطهٔ مستقیم و معنادار و با تحمل پریشانی (۰٫۵۵R=، ۰٫۰۰۱p=) رابطهٔ منفی معناداری دارد. همچنین حساسیت اضطرابی با بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان (۰٫۶۰R=، ۰٫۰۰۱p=) و علائم وسواسی اجباری (۰٫۶۲R=، ۰٫۰۰۱p=) رابطهٔ مستقیم معنادار و با تحمل پریشانی (۰٫۶۸R=، ۰٫۰۰۱p=) رابطهٔ منفی معناداری داشت. متغیر تحمل پریشانی با بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان (۰٫۵۹R=، ۰٫۰۰۱p=) و علائم وسواسی اجباری (۰٫۵۵R=، ۰٫۰۰۱p=) رابطهٔ منفی معناداری دارد. از طرفی بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان با علائم وسواسی اجباری (۰٫۶۰R=، ۰٫۰۰۱p=) رابطهٔ مثبت معنادار داشت. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطهٔ بین ناگویی خلقی، حساسیت اضطرابی و تحمل پریشانی با علائم وسواسی- اجباری نقش واسطه‌ای معناداری ایفا نمی‌کرد.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش حاضر می‌توان نتیجه گرفت که بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطهٔ بین ناگویی خلقی، حساسیت اضطرابی و تحمل پریشانی با علائم وسواسی- اجباری نقش میانجیگری ندارد.
 


مجید امام قلی زاده بابلی، داود معنوی پور، علیرضا پیرخائفی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

هدف: اختلال وسواس خواندن و نوشتن نوعی وسواس عملی است که مشخصهٔ عمدهٔ آن بازخوانی و بازنویسی است. پژوهش حاضر به‌منظور بررسی میزان شیوع علائم وسواس خواندن و نوشتن و رابطهٔ آن با متغیرهای جمعیت‌شناختی دانش‌آموزان دبیرستانی انجام شد.
روش‌بررسی: این پژوهش به‌صورت مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. جامعهٔ آماری این پژوهش تمامی دانش‌آموزان دبیرستانی شهرستان بابل در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بودند، از این تعداد ۳۹۸ دانش‌آموز با استفاده از روش نمونه‌گیری طبقه‌ای نسبتی انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری در این مطالعه مقیاس وسواس خواندن و نوشتن (امام‌قلی‌زاده، ۱۳۹۶) و پرسشنامهٔ جمعیت‌شناختی بود. داده‌های پژوهش، با استفاده از شاخص‌های آمار توصیفی و آزمون کای دو در نرم‌افزار SPSS نسخهٔ ۲۴ تجزیه‌وتحلیل شد. همچنین سطح معناداری ۰٫۰۵>p در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: شیوع علائم وسواس خواندن و نوشتن در بین دانش‌آموزان ۲۱٫۶۰٪ (فاصله اطمینان ۹۵٪: ۲۵٫۷۳- ۱۷٫۴۸٪) بود. میزان شیوع در بین پسران ۲۰٫۵۲٪ (فاصله اطمینان ۹۵٪: ۲۵٫۸۶- ۱۵٫۱۸٪) و دختران ۲۳٫۰۸٪ (فاصله اطمینان ۹۵٪: ۲۹٫۵۶- ۱۶٫۵۹٪) به دست آمد. بین تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، جنس، ترتیب تولد، محل سکونت با وسواس خواندن و نوشتن رابطه معناداری به دست نیامد؛ اما رابطه بین پایه تحصیلی (۰٫۰۲۴=p) و سن (۰٫۰۲۴=p) با وسواس خواندن و نوشتن دانش‌آموزان معنادار بود.
نتیجه‌گیری: شیوع علائم وسواس خواندن و نوشتن در بین دانش‌آموزان بالا بوده (۲۱٫۶۰ ٪) و لزوم توجه مسئولین برای طراحی فعالیت‌های پیشگیرانه و درمانی در سطح مدارس را آشکار می‌سازد.

مجید امام قلی زاده بابلی، داود معنوی پور، علیرضا پیرخائفی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

هدف: اختلال وسواس خواندن و نوشتن نوعی وسواس عملی است که مشخصهٔ عمدهٔ آن بازخوانی و بازنویسی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی (تحلیل عاملی تأییدی، روایی افتراقی، پایایی و تعیین نقطهٔ برش) مقیاس وسواس خواندن و نوشتن در بین دانش‌آموزان دبیرستانی شهرستان بابل انجام شد.
روش‌بررسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و مطالعات روان‌سنجی بود. جامعهٔ آماری این پژوهش شامل تمامی دانش‌آموزان دبیرستانی شهرستان بابل در سال تحصیلی ۹۷- ۱۳۹۶ بوده، از این تعداد ۴۱۰ دانش‌آموز با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. تحلیل ساختار عاملی‌ مقیاس وسواس خواندن و نوشتن با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی، روایی افتراقی با استفاده از آزمون t مستقل، پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ و تعیین نقطهٔ برش به‌وسیلهٔ منحنی راک انجام شد. نرم‌افزار Lisrel نسخهٔ ۸٫۵۰ و نرم‌افزار MedCalc نسخهٔ ۱۸٫۵ جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها استفاده گردیدند.
یافته‌ها: نتایج حاکی از عدم برازش مطلوب مدل اصلی مقیاس وسواس خواندن و نوشتن (۲۱ گویه ای) بود، اما بعد از حذف ۳ گویه، مدل دوم با ۱۸ گویه از شاخص‌های نیکویی برازش مطلوبی برخوردار شد. همچنین تفاوت معنادار بین نمره‌های دانش‌آموزان دچار اختلال وسواس خواندن و نوشتن و سالم نشان از روایی افتراقی مقیاس در سنجش وسواس خواندن و نوشتن داشت (۰٫۰۰۱=p). سطح زیر منحنی راک معادل ۰٫۸۰ بود، با استفاده از شاخص یودن، نقطهٔ برش ۸۲ به‌عنوان بهترین نقطهٔ برش مقیاس در نظر گرفته شد، در این نقطه حساسیت و ویژگی مقیاس به‌ترتیب ۶۶٫۶۷ و ۸۳٫۳۳ بود.
نتیجه‌گیری: با درنظر‌گرفتن نتایج شاخص‌های روان‌سنجی مطلوب می‌توان از نسخهٔ تعدیل‌شدهٔ مقیاس وسواس خواندن و نوشتن جهت غربالگری و سنجش وسواس خواندن و نوشتن دانش‌آموزان دبیرستانی استفاده نمود.

آزاده چوب فروش، محسن سعیدمنش، ابوالفضل گلیمی،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: خود‌ارضایی نوعی تحریک مکانیکی در دستگاه تناسلی است؛ به‌نحوی‌که فرد عمداً با خود کاری می‌کند که به تخلیهٔ هیجان منجر شود. خودارضایی وسواسی در فرد، حس گریز از اجتماع را پدید می‌آورد که بر اثر افراط و تکرار در او ریشه‌دارتر خواهد شد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی‌بر شفقت خود بر حرمت خود نوجوانان دارای رفتار خودارضایی وسواسی بود.
روش‌بررسی: طرح پژوهش حاضر ازجمله طرح‌های نیمه‌تجربی با گروه آزمایش و بدون گروه کنترل بود. جامعهٔ پژوهش را تمامی نوجوانان شهرستان کاشان تشکیل دادند که از بین آن‌ها ۱۰ نفر از نوجوانان دارای خودارضایی وسواسی، به‌روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. برای اندازه‌گیری نمرهٔ حرمت خود، پرسشنامهٔ حرمت خود کوپر اسمیت (۱۹۵۴) به‌کار رفت. داده‌های حاصل از پژوهش با نرم‌افزارSPSS نسخهٔ ۲۲ تجزیه‌‌وتحلیل شدند. شاخص‌های آماری شامل میانگین و انحراف استاندارد و آزمون تی‌وابسته، برای بررسی تفاوت میانگین‌های پیش‌آزمون با پس‌آزمون استفاده شد. 
یافته‌ها: نتایج این پژوهش نشان داد درمان مبتنی‌بر شفقت خود باعث افزایش حرمت خود کلی و حرمت خود اجتماعی و حرمت خود تحصیلی در نوجوانان دارای رفتار خودارضایی شده است (۰٫۰۰۱>p). 
نتیجه‌گیری: باتوجه به یافته‌های این پژوهش استفاده از درمان مبتنی‌بر شفقت خود جهت افزایش حرمت خود در نوجوانان بارفتار خودارضایی وسواسی توصیه می‌شود.

سید مهدی حسینی، حجت الله جاویدی، امیر هوشنگ مهریار، سید ابراهیم حسینی،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسهٔ اثربخشی درمان فراشناختی و درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ در بهبود باورهای وسواسی و افسردگی زنان مبتلا به اختلال وسواس جبری بود.
روش‌بررسی: این پژوهش از نوع نیمه‌‌آزمایشی بود که با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعهٔ آماری، شامل تمامی بیماران با اختلال وسواس مراجعه‌کننده به مراکز مشاورۀ شهرستان شیراز در سال ۱۳۹۵ بود. از این بین، شصت نفر با تشخیص اختلال وسواس به روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب و به‌صورت تصادفی به دو گروه بیست‌نفرۀ آزمایش (گروه فراشناخت و گروه مواجهه و جلوگیری از پاسخ) و یک گروه بیست‌نفرۀ گواه تقسیم شدند. مداخلۀ فراشناختی به‌مدت هشت جلسۀ گروهی بر روی گروه آزمایش فراشناخت و مداخلۀ مواجهه به‌مدت چهارده جلسۀ گروهی بر روی گروه آزمایش مواجهه اجرا گردید. هر دو گروه آزمایش و گروه گواه در طی دورۀ مطالعه، داروی فلووکسامین (دوز ۲۰۰ تا ۳۰۰) مصرف می‌کردند. از پرسش‌نامه‌های باورهای وسواسی (کارگروه وسواس، ۲۰۰۳) و افسردگی (بک، ۱۹۹۶) به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. داده‌های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس و با به‌کارگیری نرم‌افزار آماری SPSS تحلیل شد. 
یافته‌ها: نتایج نشان داد مداخله در هر دو گروه درمانی، موجب کاهش معنادار علائم باورهای وسواسی در مقایسه با گروه گواه شد (۰٫۰۰۱>p)؛ اما بین دو گروه آزمایشی از لحاظ اثربخشی بر باورها تفاوتی مشاهده نگردید. دربارۀ افسردگی بیشترین میزان اثربخشی در پس‌آزمون، به‌ترتیب متعلق به گروه فراشناخت، مواجهه و گواه بود (۰٫۰۰۲=p).
نتیجه‌گیری: باوجودِ برخی محدودیت‌های روش‌شناختی، درمان فراشناختی می‌تواند درمان معتبر و جایگزینی برای مواجهه و جلوگیری از پاسخ باشد.


صفحه ۱ از ۳    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله مطالعات ناتوانی (علمی- پژوهشی) می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Middle Eastern Journal of Disability Studies

Designed & Developed by : Yektaweb