تعطیلات نوروز ۱۴۰۴-ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات و همچنین تبریک فرارسیدن بهار و شروع سال جدید، به اطلاع میرساند این نشریه از تاریخ ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۳ لغایت ۱۵ فروردین ۱۴۰۴ تعطیل می باشد.
جستجو در مقالات منتشر شده
۱۲ نتیجه برای کودکان.
سعید آریاپوران،
دوره ۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: اختلال اضطراب یکی از پریشانیهای روانشناختی بسیار رایج در کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری است. هدف این پژوهش بررسی اختلالات اضطرابی در کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری و کودکان عادی بود.
روشبررسی: روش پژوهش، علّیمقایسهای بود. ۶۶ نفر کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری با روش نمونهگیری دردسترس و ۶۶ نفر کودک عادی با روش تصادفی در پژوهش شرکت نمودند. کودکان هر دو گروه از نظر جنس، پایهٔ تحصیلی و محل سکونت با هم همتا شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامهٔ غربالگری اضطراب مرتبط با اختلالات هیجانی-نسخهٔ کودک (بیرماهر و همکاران، ۱۹۹۷) جمعآوری شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) استفاده شد.
یافتهها: نتایج توصیفی نشان داد که در میان کودکان مبتلا به ناتواناییهای یادگیری میزان شیوع علائم اضطراب در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری و کودکان عادی بهترتیب ۲۸٫۸ و ۱۰٫۶ بوده است. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که میانگین اختلالات اضطرابی (کل) در کودکان با ناتوانی یادگیری بهطور معناداری بیشتر بود (۰٫۰۱>p). براساس نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری، میانگین علائم جسمانی یا پنیک، اضطراب فراگیر، اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی و پرهیز از مدرسه در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری بیشتر از کودکان عادی بود (۰٫۰۱>p).
نتیجهگیری: براساس نتایج، پیشنهاد میشود که به شیوع بالای اختلالات اضطرابی و استفاده از راهبردهای روانشناختی برای کاهش این اختلالات در کودکان مبتلا به ناتواناییهای توجه شود.
غلامرضا رجبی، زهره کسایی نجفی، منوچهر تقی پور،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه/فزونکنشی سندرم بالینی است که توسط اختلال نقص توجه و فزونکنشی پایدار با رفتار تکانشی مشخص میشود. پژوهش حاضر با هدف بررسی آموزش شناختیرفتاری گروهی مادران بر کاهش اختلال نارسایی توجه/فزونکنشی کودکان انجام گرفت.
روشبررسی: پژوهش حاضر از طرحهای نیمهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. سی نفر از مادران کودکان ۶تا۱۲ساله بااختلال نارسایی توجه/فزونکنشی براساس فراخوان عمومی و مصاحبهٔ بالینی ساختاریافته و ملاکهای تشخیصی DSM–۵، بهصورت داوطلب انتخاب شدند. بهطور تصادفی ۱۵ نفر در گروه آزمایش و ۱۵ نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. برای مادران گروه آزمایش، آموزش شناختیرفتاری گروهی برطبق الگوی دهجلسهای بارکلی (۱۹۹۰)، هفتهای دو جلسهٔ ۹۰دقیقهای اجرا شد. در تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس با اندازهگیری تکراری) و نرمافزار آماری SPSS نسخهٔ ۲۰ استفاده شد.
یافتهها: تحلیل واریانس با اندازههای تکراری نشان داد آموزش شناختیرفتاری گروهی مادران منجربه کاهش اختلال نارسایی توجه/فزونکنشی کودکان گروه آزمایش درمقایسه با گروه کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری شده است (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد آموزش شناختیرفتاری گروهی مادران، روشی مناسب برای کاهش نارسایی توجه/بیشفعالی کودکان با این اختلال باشد.
مجید اوجاری، الهه عرب عامری، عبدالله قاسمی، علی کاشی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: در کشور ما، اطلاعات کمی دربارۀ کاربردیبودن هنجار آزمونهای حرکتی کشورهای غربی، که فرهنگ و جغرافیای متفاوتی دارند، فراهم است. هدف از انجامدادن این پژوهش، مقایسۀ عملکرد حرکتی کودکان هفت تا دهسالۀ شهر اراک با هنجار کودکان بریتانیایی مجموعهآزمون ارزیابی حرکت کودکان ۲ (MABC۲) بود.
روشبررسی: این پژوهش از انواع پژوهشهای توصیفی بود که با مشارکت ۵۰۳ کودک با رشد طبیعی که بهصورت تصادفی خوشهای از مدارس شهر اراک در سال ۱۳۹۵ انتخاب شده بودند، انجام گرفت. همۀ کودکان با استفاده از مجموعهآزمون ارزیابی حرکت کودکان ۲ (MABC۲) (هندرسون، ساگدن و بارنت، ۲۰۰۷) ارزیابی و با جدولهای هنجاری کودکان بریتانیایی مقایسه شدند. مقایسههای آماری با استفاده از آزمونهای t تکنمونهای، t مستقل و مانوا یکراهه انجام گرفت.
یافتهها: اختلافات بین فرهنگی بسیاری در تکالیف آزمون به دست آمد. برتری در خردهمقیاس چالاکی دستی بهنفع کودکان ایرانی (۰٫۰۰۴=p) و در تعادل (۰٫۰۰۱>p) و نمرۀ کلی آزمون (۰٫۰۰۱>p) بهنفع همسالان بریتانیایی بود. تفاوت در خردهمقیاس هدفگیری و دریافت معنادار نبود. در صورت استفاده از هنجار بریتانیایی شیوع اختلال هماهنگی رشدی در جامعۀ حاضر ۹٫۵درصد بود که نشان میدهد میتواند احتمال ایجاد مثبت کاذب را افزایش دهد. متغیر جنس بهطور معناداری بر نمرات خردهمقیاسها و نمرۀ کلی آزمون اثر گذاشت؛ اما اندازۀ آثار یافتشده ناچیز بود.
نتیجهگیری: با توجه به تفاوتهای معنادار در عملکرد آزمون MABC۲ در بین کودکان دو جامعه، تدوین هنجار جامعه، بهویژه در کشور ما، ضروری به نظر میرسد. پژوهش حاضر را میتوان گامی بهمنظور استانداردسازی آزمون MABC۲ در جامعۀ کودکان ایرانی تلقی کرد.
مهدی نجفیان رضوی، میثم رضایی، مهدی نمازی زاده، عبدالله قاسمی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف: چاقی و اضافهوزن بهعنوان عامل اثرگذار مهمی در حرکات افراد در دنیای مدرن تبدیل شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تأثیر اضافهوزن بر عوامل کینماتیکی راهرفتن در کودکان انجام شد.
روشبررسی: روش پژوهش حاضر از نوع علی مقایسهای بوده که از تعداد ۹۰ نفر از دانشآموزان داوطلب هفت مدرسهٔ منتخب شهر مشهد، تعداد ۲۰ دانشآموز پسر هفت تا نهسالهٔ واجد شرایط انتخاب شدند و به دو گروه عادی و دارای اضافهوزن تقسیم گردیدند. از دستگاه آنالیز حرکت برای اندازهگیری متغیرهای کینماتیکی راهرفتن از قبیل سرعت گام، طول گام، عرض گام، مدت زمان مرحله ایستایش، مدت زمان مرحله نوسان و حمایت دوگانه استفاده شد. از آزمون t برای تحلیل دادهها و از نرمافزار SPSS برای تحلیل آماری استفاده شد و سطح معناداری ۰٫۰۵در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج، تفاوت معناداری در سرعت گام، طول گام و عرض گام بین کودکان با و بدون اضافهوزن را نشان نداد، اما تفاوت معناداری در مدت زمان مرحلهٔ نوسان (۰٫۰۰۴=p)، ایستایش (۰٫۰۰۳=p) و حمایت دوگانه (۰٫۰۳۶=p) بین کودکان با و بدون اضافهوزن وجود داشت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد ارزیابیهای اولیهٔ مهارتهای پایه کودکان دارای اضافهوزن بتواند یافتههای مناسبی را برای تعیین استراتژیهای بعدی در زمینهٔ کنترل و تعیین اثرات نامناسب اضافهوزن بر الگوهای حرکتی ایجاد نماید.
مهشید موقر، حسن میرزا حسینی، مجید ضرغام حاجبی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف: افسردگی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است. پژوهشگران بر شناسایی عوامل مرتبط با افسردگی در دورهٔ کودکی تأکید کردهاند. هدف پژوهش حاضر تبیین افسردگی بر اساس نقش مستقیم حمایت اجتماعی و نقش میانجی سبکهای اسنادی در کودکان بود.
روشبررسی: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهٔ آماری این پژوهش را تمامی کودکان مراکز بهزیستی تهران به تعداد ۱۱۲۰ کودک ۷ تا ۱۲ سال در ۷۹ مرکز در سال ۱۳۹۶ تشکیل دادند. ۵۴۵ نفر بهشیوهٔ نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامهٔ افسردگی کودکان کواکس (۱۹۹۲)، پرسشنامهٔ سبک اسنادی کودکان پترسون و سلیگمن (۱۹۸۴) و پرسشنامهٔ حمایت اجتماعی پروسیدانو و هلر (۱۹۸۳) بود. دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS-۲۲ و AMOS ۲۳ تحلیل شدند. آزمونهای همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با سطح معناداری ۰٫۰۵ به کار گرفته شد.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد، سبک اسنادی درونی و پایدار منفی با افسردگی ارتباط معکوس و معناداری داشت (۰٫۰۰۱>p) و سبک اسنادی درونی منفی، پایداری، کلی با افسردگی ارتباط مستقیم و معناداری داشت (۰٫۰۰۱>p). همچنین، حمایت اجتماعی با افسردگی ارتباط منفی و معناداری داشت (۰٫۰۰۱>p). بین نمرهٔ کل سبک اسنادی، حمایت اجتماعی و افسردگی نیز ارتباط معناداری وجود داشت (۰٫۰۰۱>p). همچنین در سطح معادلات ساختاری نتایج نشان داد، حمایت اجتماعی با نقش میانجی سبکهای اسنادی میتواند پیشبینیکنندهٔ افسردگی در کودکان باشند (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: بهطورکلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد، حمایت اجتماعی با نقش میانجی سبکهای اسنادی میتواند مدل مطلوبی جهت پیشبینی افسردگی در کودکان باشد.
فواد نیک نسب، محمود شیخ، رسول حمایت طلب،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه / فزونکنشی، شایعترین اختلال روانپزشکی دوران کودکی از نظر میزان مراجعه به مراکز خدمات درمانی است. پژوهش حاضر بهمنظور تعیین تأثیر آموزش نوروفیدبک بر علائم کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه یا فزونکنشی انجام شد.
روشبررسی: طرح پژوهش از نوع نیمهتجربی پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود. جامعۀ آماری پژوهش حاضر، کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزونکنشی بودند؛ به همین منظور تعداد سی کودک پنج تا دوازدهسالۀ مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزونکنشی، بهصورت در دسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) تخصیص یافتند. بعد از انجامدادن پیشآزمون، برنامۀ مداخلهای (آموزش نوروفیدبک) بهمدت بیست جلسۀ یکساعته اجرا شد. سپس پسآزمون گرفته شد. برای انجامدادن پیشآزمونها و پسآزمونها از فرمِ والدِ پرسشنامۀ علائم مرضی کودکان (CSI-۴)، (گاداو و اسپرافکین، ۱۹۹۴) استفاده شد. از آزمونهای خیدو، تی مستقل، شاپیرو ویلک، لوین، تحلیل کوواریانس، تی زوجی و نرمافزار SPSS نسخۀ ۲۳ برای تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شد. همچنین سطح معناداری برای تمام آزمونهای آماری، کمتر از ۰٫۰۵ بود.
یافتهها: نتایج نشان داد آموزش نوروفیدبک بر علائم کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه یا فزونکنشی باعث بهبود میانگین نمرات در سه خردهمقیاس، نوع نارسایی توجه غالب در مرحلۀ پیشآزمون از ۳٫۲۸±۱۳٫۲۰ به ۱٫۹۳±۶٫۲۰ در مرحلۀ پسآزمون، در نوع غالب فزونکنشی تکانشگری در مرحلۀ پیشآزمون از ۳٫۰۴±۱۵٫۰۰ به ۲٫۶۳±۱۰٫۰۶ در مرحلۀ پسآزمون و در نوع سندروم کامل در مرحلۀ پیشآزمون از ۴٫۸۳±۲۸٫۳۳ به ۳٫۸۶±۱۶٫۲۶ در مرحلۀ پسآزمون شد (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج پیشنهاد میشود از آموزش نوروفیدبک بهعنوان یک روش اثربخش در کنار سایر روشهای درمانی برای کاهش نشانههای اختلال نارسایی توجه / فزونکنشی کودکان استفاده شود.
فرنگیس دمهری، محسن سعیدمنش، شهرزاد رزبان،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: تقریباً بیشتر والدین با غذاخوردن فرزندشان مشکل پیدا میکنند. در بین ناهنجاریهای رفتاری کودکان میتوان به مشکلهای رفتاری آنها هنگام صرف غذا اشاره کرد. بر این اساس هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی هنردرمانی با رویکرد نقاشی بر مشکلهای رفتار خوردن و ناسازگاری کودکان شهر ملایر بود.
روشبررسی: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمونپسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهٔ آماری این مطالعه را تمامی کودکان ۴تا۶سالهٔ شهر ملایر تشکیل دادند که با روش نمونهگیری خوشهایتصادفی از بین پنج مهدکودک و پیشدبستانی، سی کودک دارای مشکل رفتار خوردن و ناسازگار بهعنوان نمونه انتخاب شده و بهطور تصادفی در دو گروه ۱۵نفره قرار گرفتند. ابزارهای استفادهشده در این پژوهش پرسشنامهٔ ارزیابی رفتاری راتر-فرم والدین (۱۹۷۹) و پرسشنامهٔ رفتار خوردن کودکان CEBI (۱۹۹۰) بودند. پس از اجرای پیشآزمون، برای آزمودنیهای گروه آزمایش در هشت جلسهٔ ۳۰تا۴۵دقیقهای و دو بار در هفته، برنامهٔ هنردرمانی صورت گرفت و بعد از اتمام آن در هر دو گروه آزمایش و کنترل، پسآزمون انجام شد. بهمنظور تحلیل دادهها از روش تحلیل کواریانس، با درنظرگرفتن سطح معناداری ۰٫۰۵، استفاده گردید.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد مشکلهای غذاخوردن کودکان تحت مداخله بهطور معناداری کاهش یافته (۰٫۰۰۱≥p) و رفتارهای سازگاری آنها (۰٫۰۰۱≥p) افزایش داشته است.
نتیجهگیری: برمبنای نتایج این پژوهش میتوان به مادرانی که فرزندشان دارای مشکل غذاخوردن است، توصیه کرد از روش هنردرمانی برای بهبود مشکلهای رفتار خوردن و کاهش رفتارهای ناسازگاری آنها استفاده کنند.
لیلا صرامی، عبداله قاسمی، الهه عرب عامری، علی کاشی،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: مجموعه آزمون ارزیابی حرکت کودکان-۲ (MABC–۲) از ابزارهای بسیار پرکاربرد جهت بررسی مشکلات حرکتی کودکان در سراسر جهان است. این پژوهش با هدف ارزیابی ویژگیهای روانسنجی این آزمون در کودکان ۳تا۶سالهٔ شهر اصفهان صورت گرفت.
روشبررسی: مطالعهٔ حاضر از نوع مطالعات اعتباریابی با طرح یکنوبت آزمونگیری بود. این پژوهش در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ با مشارکت ۳۸۴ کودک انجام پذیرفت که بهصورت تصادفی طبقهای انتخاب و همگی با استفاده از آزمون MABC–۲ ارزیابی شدند. آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درونطبقهای (ICC) و تحلیل عاملی تأییدی بهترتیب جهت همسانی درونی و پایایی درون و بین ارزیاب و تحلیل سازهٔ آزمون بهکار رفت. دادهها نیز با نرمافزارهای SPSS و Liserel تحلیل شد.
یافتهها: مقدار آلفای کرونباخ برای همسانی درونی آزمون ۰٫۸۰ بهدست آمد. هر دو پایایی درون و بین ارزیاب نیز در دامنهٔ خوب و عالی ۰٫۷۱تا۰٫۸۹ و ۰٫۹۳تا۰٫۹۹ قرار داشتند. بررسی روایی عاملی آزمون نشان داد ساختار آزمون با سه عامل چالاکی دستی و هدفگیری و دریافت و نیز تعادل بهدرستی و با برازش مناسب شاخصهای برازش (۰٫۹۳=NNFI، ۰٫۹۲=GFI، ۰٫۹۳=CFI، ۸۵٫۲۶=x۲، ۰٫۰۷۱=RMSEA) طرحریزی شدند.
نتیجهگیری: MABC–۲ دارای روایی و پایایی مطلوب برای استفاده در جامعهٔ کودکان ۳تا۶سالهٔ فارسیزبان است و میتوان در زمینههای مختلف بالینی و مطالعاتی از آن بهره برد.
مهشید موقر، حسن میرزا حسینی، مجید ضرغام حاجبی،
دوره ۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از اختلالات شایع دوران کودکی، افسردگی است. پژوهشگران بر شناسایی عوامل مرتبط با افسردگی در دورهٔ کودکی تأکید کردهاند. این پژوهش با هدف تبیین افسردگی براساس نقش مستقیم حمایت اجتماعی و نقش میانجی نگرش ناکارآمد در کودکان انجام شد.
روشبررسی: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهٔ آماری را تمامی کودکان مراکز بهزیستی تهران به تعداد ۱۱۲۰ کودک ۷تا۱۲ سال در ۷۹ مرکز در سال ۱۳۹۶ تشکیل دادند که ۵۴۵ نفر بهشیوهٔ نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامهٔ افسردگی کودکان کواکس (۱۹۹۲) و پرسشنامهٔ نگرش ناکارآمد کودکان دوالساندرو و بورتون (۲۰۰۶) و پرسشنامهٔ حمایت اجتماعی پروسیدانو و هلر (۱۹۸۳) بود. دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS نسخهٔ ۲۲ وAMOS نسخهٔ ۲۳ تحلیل شدند. آزمونهای همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با سطح معناداری ۰٫۰۵ بهکار رفت.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که نگرش ناکارآمد فردی با حمایت اجتماعی ارتباط معکوس ومعنادار (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۸۹-=r) و با افسردگی رابطهٔ مستقیم و معناداری دارد (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۶۶=r). همچنین بین نگرش ناکارآمد اجتماعی با حمایت اجتماعی ارتباط معکوس و معنادار (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۸۶-=r) و با افسردگی رابطهٔ مستقیم و معناداری مشاهده میشود (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۶۱=r). نمرهٔ کل نگرش ناکارآمد نیز با حمایت اجتماعی دارای ارتباط معکوس و معنادار (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۸۸-=r) و با افسردگی دارای رابطهٔ مستقیم و معناداری است (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۶۴=r). همینطور حمایت اجتماعی با افسردگی ارتباط معکوس و معناداری دارد (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۴۳-=r). همچنین در سطح معادلات ساختاری نتایج مشخص کرد که حمایت اجتماعی با نقش میانجی نگرش ناکارآمد میتواند پیشبینیکنندهٔ افسردگی در کودکان باشد (۰٫۰۰۱>p و ۰٫۳۷-=r).
نتیجهگیری: بهطورکلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که حمایت اجتماعی با نقش میانجی نگرش ناکارآمد میتواند مدل مطلوبی جهت پیشبینی افسردگی در کودکان باشد.
سلمان سلطانی نژاد، علی کاشی، مهشید زارع زاده، عبدالله قاسمی،
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال طیف اتیسم نوعی سندرم عصبی-تکاملی بوده که از اختلالات بسیار مهم دوران کودکی است. هدف از مطالعهٔ حاضر اثربخشی فعالیتهای موسیقایی-حرکتی بر علائم اتیسم کودکان مبتلا به اختلال اتیسم با عملکرد بالا بود.
روشبررسی: مطالعهٔ حاضر از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. شرکتکنندگان در این پژوهش ۲۲ کودک مبتلا به اختلال اتیسم با عملکرد زیاد با میانگین سنی ۱٫۰۵±۸٫۵ سال بودند که بهصورت تصادفی در دو گروه با و بدون موسیقی و یکگروه گواه اختصاص یافتند. مداخلات ورزشی مدنظر پژوهش بهمدت دوازده هفته بهصورت سه جلسه در هفته و هر جلسه بهمدت ۴۵تا۶۰ دقیقه انجام پذیرفت؛ همچنین از موسیقی ارف استفاده شد. مقیاس اندازهگیری گارز-۲ (گلیام، ۱۹۹۵) بهعنوان ابزار جمعآوری اطلاعات مربوط به علائم اتیسم کودکان مبتلا به اختلال اتیسم با عملکرد بالا بهکار رفت. بهمنظور تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS نسخهٔ ۲۰، آزمونهای آماری لیون، تحلیل کوواریانس تکمتغیره، آنووا و آزمون بونفرونی در سطح معناداری ۰٫۰۵ استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد، دو گروه مداخلهٔ ورزشی با و بدون موسیقی در علائم اتیسم درمقایسه با گروه گواه عملکرد بهتری دارند. همچنین بین دو گروه آزمایش از لحاظ رفتارهای کلیشهای و مهارتهای ارتباطی و تعاملات اجتماعی تفاوت معناداری مشاهده میشود (۰٫۰۰۱>p).
نتیجهگیری: باتوجه به یافتههای این پژوهش بهنظر میرسد، فعالیتهای موسیقایی-حرکتی باعث بهبود علائم اتیسم در این کودکان میشود و میتوان از شیوهٔ مذکور در طرحریزی برنامهٔ تمرینی این افراد استفاده کرد.
عاطفه کلهری، پرویز شریفی درامدی، باقر غباری بناب، فرنگیس کاظمی، نورعلی فرخی،
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال طیف درخودماندگی بهعنوان اختلالی عصبتحولی پیچیده تنها فرد مبتلا را درگیر نمیکند، بلکه زنجیرهای از گرفتاریهای خانوادگی و اجتماعی را بهدنبال دارد و اثرات مخربی بر روند زندگی والدین و مراقبان آنها بر جای میگذارد؛ ازاینرو، پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامهٔ ذهنآگاهی مبتنیبر آموزههای اسلامی-ایرانی و تأثیر آن بر سلامت روان مادران دارای کودک با اختلال طیف درخودماندگی انجام شد.
روشبررسی: این پژوهش در قالب طرحی آزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون همراه با گروه گواه و پیگیری بود. از بین مادران داوطلب واجد شرایط دارای کودک با اختلال طیف درخودماندگی ۳۶ نفر انتخاب شده و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه تخصیص یافتند. گروه آزمایش هشت جلسهٔ ۷۰دقیقهای بهمدت ۴۵ روز و هفتهای دو جلسه مداخلهٔ ذهنآگاهی مبتنیبر آموزههای اسلامی-ایرانی را دریافت کرد. پرسشنامهٔ سلامت روانی (۱۹۷۸) در مراحل پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری دوماهه برای دو گروه اجرا شد. تجزیهوتحلیل یافتههای بهدستآمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر صورت گرفت. سطح معناداری یافتههای پژوهش ۰٫۰۵=α تعیین شد.
یافتهها: نتایج حاصل حاکیاز تأثیر معنادار مداخلهٔ ذهنآگاهی مبتنیبر آموزههای اسلامی-ایرانی بر سلامت روان و مؤلفههای اضطراب و افسردگی و عملکرد اجتماعی است (۰٫۰۰۱>p)؛ طوریکه تغییرات ایجادشده در مرحلهٔ پیگیری نیز پایدار بوده است. مداخلهٔ ذهنآگاهی بر بعد جسمانی تأثیر معناداری نشان نداد.
نتیجهگیری: براساس یافتههای بهدستآمده از پژوهش حاضر، آموزش ذهنآگاهی مبتنیبر آموزههای اسلامی-ایرانی تأثیر معناداری بر کاهش مشکلات سلامت روان مادران کودکان درخودمانده دارد؛ ازاینرو، توجه به این یافتهها و سازوکار اثربخشی روش مداخلهٔ مذکور میتواند پیامدهای مثبتی بر افزایش سلامت روان این مادران داشته باشد.
فاطمه متین خواه، شعله امیری، محمد علی مظاهری، سعید قنبری،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: در رابطهٔ مادر-کودک، ارتباط گفتمانی در شکلگیری یا کاهش مشکلات کودکان مؤثر تشخیص داده شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخلهٔ مبتنیبر الگوی گفتمان مادر-کودک تدوینشده، بر کاهش مشکلات برونیسازی، کاهش بازنمایی ذهنی منفی از مادر و افزایش انسجام روایتی کودکان دارای مشکلات برونیسازی بود.
روشبررسی: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی و از نوع طرحهای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعهٔ آماری را ۲۶ زوج مادر-کودک، دارای کودکان ۴تا۶ سال با مشکلات برونیسازی در مهدکودکهای سازمان بهزیستی شهر تهران در سال ۱۳۹۷ تشکیل دادند که بهطور دردسترس انتخاب شدند. بعد از همگنکردن براساس متغیرهای جمعیتشناختی، شرکتکنندگان بهطور تصادفی در یکگروه ۱۴نفرهٔ آزمایشی و یکگروه ۱۲نفرهٔ گواه قرار گرفتند. گروهها بهوسیلهٔ فهرست رفتاری کودک (آخنباخ و رکسورلا، ۲۰۰۱) و مجموعهٔ داستانهای مکآرتور (امد و همکاران، ۲۰۰۳) ارزیابی شدند. عنوان بستهٔ آموزشی مداخلهٔ تدوینشده در این پژوهش «مداخلهٔ مبتنیبر الگوی گفتمان مادر-کودک» بود که اعتبار آن به تأیید پنج نفر از متخصصان دارای دکتری تخصصی روانشناسی رسید. جلسات مداخله در ۷ جلسهٔ دوساعته و بهصورت هفتگی برای گروه آزمایش اجرا شد. در تحلیل آماری از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخۀ ۲۲ استفاده شد. سطح معناداری آزمونها ۰٫۰۵ درنظر گرفته شد.
یافتهها: اثرات تعاملی زمان و گروه نشان داد مداخله برای هر سه متغیر مشکلات برونیسازی (۰٫۰۰۱>p)، بازنمایی ذهنی منفی از مادر (۰٫۰۰۱>p) و انسجام روایتی کودک (۰٫۰۲۰=p) معنادار بود. در سه متغیر ذکرشده تفاوت بین مراحل پیشآزمون و پسآزمون (۰٫۰۵>p) و پیشآزمون و پیگیری (۰٫۰۵>p) معنادار بود؛ اما بین مراحل پسآزمون و پیگیری معنادار نبود که نشاندهندهٔ ماندگاری تأثیر مداخله است.
نتیجهگیری: بستهٔ مداخلهای مبتنیبر الگوی گفتمان مادر-کودک که در این پژوهش تدوین شده است، منجربه کاهش مشکلات برونیسازی، کاهش بازنمایی ذهنی منفی از مادر و افزایش انسجام روایتی کودکان دارای مشکلات برونیسازی میشود.