Ethics code: IR.US.PSYEDU.REC.1403.117
1- دانشگاه آزاد علوم تحقیقات تهران
2- دانشگاه سراسری شیراز
چکیده: (13 مشاهده)
چکیده
زمینه و هدف:
اختلالات سایکوسوماتیک از پیچیدهترین حوزههای تشخیصی–درمانیاند و در مرز میان رویکردهای زیستپزشکی و مداخلات روانشناختی قرار میگیرند. بیماران مبتلا معمولاً پیش از دریافت تشخیص مناسب، مسیر طولانی و فرسایندهای از ارجاعات پزشکی، آزمایشهای متعدد و مواجهه با تبیینهای متناقض را تجربه میکنند. این فرایند اغلب با شکاف میان تجربه ذهنی بیمار و یافتههای عینی پزشکی همراه است. هدف پژوهش حاضر، تبیین تجربه زیسته بیماران سایکوسوماتیک در گذار از درمانهای زیستپزشکی به مداخلات روانشناختی و شناسایی عوامل تداومبخش یا تسهیلکننده علائم بود.
روش بررسی:
این پژوهش با رویکرد کیفی و مبتنی بر نظریهپردازی دادهبنیاد انجام شد. دوازده بیمار با علائم جسمانی پایدار بدون علت پزشکی مشخص و سابقه دریافت رواندرمانی، با نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته گردآوری و با استفاده از روش مقایسه مستمر در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید. اصول اخلاقی پژوهش رعایت شد و رضایت آگاهانه از مشارکتکنندگان اخذ گردید.
یافتهها:
تحلیل دادهها منجر به استخراج سه محور اصلی شد: ۱) عوامل مرتبط با نظام درمانی، از جمله تشخیصهای متناقض، فقدان هماهنگی میان متخصصان و تبیینهای ناکافی؛ ۲) عوامل فردی–هیجانی شامل اضطراب مزمن، سبکهای دلبستگی ناایمن، الگوهای دفاعی و شیوه معنابخشی بیمار به علائم؛ و ۳) کیفیت حمایت اجتماعی، بهویژه نقش اعتباربخشی یا سرزنش خانواده. تعامل این محورها در تداوم یا کاهش علائم نقش تعیینکنندهای داشت.
نتیجهگیری:
تجربه بیماران سایکوسوماتیک حاصل تعامل پویا میان بدن، هیجان، روابط و ساختارهای درمانی است. دستیابی به درمان مؤثر مستلزم رویکردی یکپارچه، چندتخصصی و حساس به ابعاد هیجانی و فرهنگی بیماران است.
کلیدواژهها:
اختلالات روانتنی؛ تجربه زیسته؛ نظریهپردازی دادهبنیاد؛ درمان روانشناختی؛ گذار درمانی
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
روانشناسی