Research code: A-10-924-16
Ethics code: IR.ZUMS.REC.1399.054
1- کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، دپارتمان روان شناسی بالینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، زنجان، ایران.
2- دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، دپارتمان روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خرم آباد، لرستان، ایران.
3- استادیار روان شناسی بالینی، دپارتمان روان شناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، زنجان، ایران.
چکیده: (193 مشاهده)
زمینه و هدف: مطالعات گذشته در ارتباط با نقایص کارکردهای اجرایی در بیماران مبتلا به اختلالات خلقی به نتایج ضد و نقیضی دست یافته اند. یکی از علل این تناقض، عدم توجه به تاثیرات داروها و همچنین لحاظ نکردن ویژگیهای بالینی بیماران در این پژوهش هاست. بنابراین هدف مطالعه حاضر، مقایسه تفاوت در کارکردهای اجرایی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی، بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی (بدون سابقه مصرف دارو در هر دو گروه) و گروه گواه و نیز ارتباط آن با ویژگیهای بالینی بیماران بود.
روش بررسی: روش مطالعه از نوع علی-مقایسه ای بود. از جامعۀ آماری بیماران افسرده و دوقطبی مراجعه کننده به کلینیک سهروردی شهر زنجان در سال 1400، 30 نفر در گروه اختلال افسردگی اساسی، 30 نفر در گروه اختلال دوقطبی و از افراد گواه نیز 30 نفر انتخاب شدند. نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. ابزارهای سنجش شامل مصاحبه تشخیصی ساختاریافته (فرست و همکاران، 2016)، پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1996)، مقیاس درجه بندی مانیای یانگ (یانگ و همکاران، 1978)، آزمون حرف-رنگ استروپ (استروپ، 1935) و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (برگ، 1948) بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کروسکال والیس، آزمون یومن ویتنی، آزمون تحلیل کوواریانس (آنکوا)، آزمون تعقیبی حداقل تفاوت معنی دار و آزمون تحلیل همبستگی جزئی انجام شد. سطح معناداری آزمونها 0/05 در نظر گرفته شد که با استفاده از نسخه 23 نرم افزار spss انجام شد.
یافته ها: در گروه بیماران دوقطبی، تنها تعداد غفلت شده ها در آزمون استروپ بیشتر از گروه گواه بود (0/047= P). در گروه بیماران افسرده در آزمون استروپ، تعداد پاسخ صحیح کمتر (0/017= P) و تعداد پاسخ غفلت شده بیشتری (0/005= P) نسبت به گروه گواه ثبت شد. همچنین گروه بیماران افسرده در آزمون ویسکانسین، مجموع تعداد کل پاسخ بیشتر (0/032 =P )، درصد خطاهای بالاتر (0/045= P)، درصد پاسخ های مفهومی کمتر (0/015=P )، تعداد طبقات تکمیل شده کمتر (0/014=P ) و شکست در حفظ طبقاتِ بیشتری (0/037= P) نسبت به گروه گواه نشان دادند. علاوه بر این، بیماران افسرده در شاخص درصد خطاها (0/039=P ) و درصد پاسخ های مفهومی (0/040= P) در آزمون ویسکانسین، عملکرد ضعیف تری نسبت به بیماران دوقطبی داشتند. در بیماران دوقطبی، هیچ همبستگی میان شاخص های آزمون های استروپ و ویسکانسین و ویژگیهای بالینی بیماران یافت نشد (0/05< P). در بیماران افسرده، تعداد دوره های اختلال خلقی، همبستگی معنی داری با شاخص درصد خطاها (0/002=P )، درصد پاسخ های مداوم (0/001=P )، درصد پاسخ های مفهومی (0/002=P ) و تعداد طبقات تکمیل شده (0/007 =P ) در آزمون ویسکانسین داشت.
نتیجه گیری: در پژوهش حاضر، تفاوتهای کمی بین کارکردهای اجرایی بیماران دوقطبی و افسرده یافت شد. به علاوه در ارزیابی های کارکردهای اجرایی تنها گروه افسرده تفاوتهای معنی داری با گروه گواه نشان دادند. همچنین کارکردهای اجرایی بیماران دوقطبی ممکن است با طول دوره افسردگی فعلی مرتبط باشد، در حالی که در بیماران افسرده، شاخص های کارکردهای اجرایی به طور معنی داری با تعداد دوره های اختلال خلقی مرتبط بود.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
روانشناسی