1- ، واحد قوچان، دانشگاه آزاد اسلامی، قوچان، ایران
2- واحد بجنورد، دانشگاه آزاد اسلامی، بجنورد، ایران
چکیده: (167 مشاهده)
زمینه و هدف: اختلالات یادگیری (LDs) در 30 سال گذشته مورد توجه فزاینده ای قرار گرفته است. ناتوانی های یادگیری به عنوان مشکلات مبتنی بر عصبی که در یادگیری مهارت های تحصیلی مرتبط با خواندن، نوشتن و/یا استدلال ریاضی در جوانان با هوش متوسط یا بالاتر از حد متوسط اختلال ایجاد می کند، تعریف می شود. دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری علاوه بر محدودیت در فرآیندهای یادگیری، در ابعاد عاطفی و اجتماعی نیز دچار مشکلاتی می شوند. در واقع، وجود ناتوانی های یادگیری، احتمال ایجاد آسیب شناسی روانی را دو چندان می کند. نویسندگان مختلف فراوانی بیشتری از اختلالات درونی سازی، مانند اضطراب و افسردگی، اختلالات برونی سازی، و انحراف اجتماعی را در دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در مقایسه با دانش آموزان بدون مشکل یادگیری گزارش کرده اند. این امر به طور ضمنی نیاز به تحقیقی را برجسته می کند که متغیرهای عاطفی و اجتماعی را در بین دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری در مقایسه با همسالان عادی خود بررسی کند. درک اینکه چه ابعاد و متغیرهایی در یک جمعیت خاص ظاهر می شود، منجر به ارائه خدمات روانشناختی کارآمدتر به اعضای آن گروه می شود. در این راستا پژوهش حاضر با هدف مقایسه خودکارآمدی هیجانی، خودآگاهی هیجانی و خودپذیری در دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی علی مقایسه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه های هفتم، هشتم و نهم با و بدون ناتوانی یادگیری مدارس دولتی شهر بجنورد بود. گروهی متشکل از 23 دانش آموز دختر که توسط کارشناسان هوش آموزش و پرورش استثنایی بجنورد با تشخیص اختلالات یادگیری مواجه شده بودند، به صورت در دسترس انتخاب شدند. به منظور حذف عوامل مداخلهگر، نمونه دانشآموزان عادی همگن شده و از بین همکلاسیهای دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری انتخاب شدند. در این راستا دانشآموزان عادی بر اساس ویژگیهای گروه دانشآموزان دارای ناتوانیهای یادگیری انتخاب شدند و متغیرهایی مانند سن، سطح تحصیلات، سال ورود به مدرسه به روش تطبیق کنترل شدند به طوری که تفاوت بین گروهها فقط در متغیرهای تحقیق بود. ارزیابی هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی کودکان و نوجوانان (موریس، 2001)، مقیاس خودآگاهی هیجانی (گرانت و همکاران، 2002) و پرسشنامه پذیرش بدون قید و شرط (چمبرلین و هاگا، 2001) انجام شد. پایایی ابزارهای تحقیق با روش آلفای کرونباخ بررسی شد و مقادیر 71/0، 70/0 و 84/0 به ترتیب برای خودکارآمدی، خودآگاهی هیجانی و پذیرش بدون قید و شرط به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده های تحقیق با استفاده از تحلیل واریانس در سطح معنی داری 05/0 در نرم افزار SPSS نسخه 23 انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین دو گروه دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری و عادی در متغیرهای خودآگاهی هیجانی(002/0=p) وپذیرش خود (006/0=p ) تفاوت معناداری وجود دارد. بدین صورت که خودآگاهی هیجانی و پذیرش خود در دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری بهطور معنیداری کمتر از دانشآموزان عادی بود.
نتیجهگیری: بر این اساس پیشنهاد میشود علاوه بر برنامههای مؤثر بر فرایندهای یادگیری برای دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری، جنبههای عاطفی و اجتماعی این دانشآموزان نیز مورد توجه قرار گیرد. در این راستا معلمان و والدین باید از متغیرهایی چون خودآگاهی هیجانی، پذیرش خود و خودکارآمدی عاطفی مطلع شوند. به عنوان معلم، مربی یا والد باید طرز فکرها در مورد آموزش دانشآموزان با و بدون ناتوانی یادگیری تغییر کند. متغیرهای عاطفی، اجتماعی و درک مطلب (مهارتی که کلید یادگیری اساسی تلقی میشود) موازی یکدیگر عمل میکنند. مدارس با درک این موضوع که برای دانشآموزان، تنها آموزشهایی که بر موضوعات اصلی تأکید دارند کافی نیست و متغیرهای عاطفی و اجتماعی چون خودکارآمدی عاطفی، خودآگاهی هیجانی و پذیرش خود نیز تعیین کننده موفقیت فرد هستند، باید الگوهای آموزشی جدید را با هدف آموزش کل کودک پذیرا باشند. لذا ادغام مهارتهای عاطفی و اجتماعی در برنامههای درسی باید به عنوان یک اولویت در برنامه کار پژوهشگران، مدیران و سایر مسئولین دخیل در امر آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
توانبخشی