زمینه و هدف: داشتن فرزند به مادر احساس لذت و غرور و رشد شخصی میبخشد؛ اما دغدغههایی را نیز بهوجود میآورد که میتوانند عوارض منفی بههمراه داشته باشند؛ بهطوریکه این والدین درمقایسه با افراد بدون فرزند، دارای سطح بیشتری از رنجهای هیجانی هستند؛ بنابراین هدف از این پژوهش بررسی رابطهٔ تحمل پریشانی و درماندگی و شناخت بنیادین در مادران فرزندان دچار اختلالهای روانی و مادران فرزندان بامعلولیت جسمانی است.
روشبررسی: این مطالعه توصیفی و از نوع علیمقایسهای بود که در بین همهٔ مادران دارای فرزند مبتلا به اختلالهای روانی و بامعلولیت جسمی همدان انجام شد. نمونهٔ آماری شامل ۶۲ نفر از مادران کودکان مبتلا به اختلالهای روانی بود که بهشیوهٔ نمونهگیری دردسترس انتخاب و با ۶۲ نفر از مادران کودکان معلول جسمی پذیرششده از میان مراجعان به مراکز و کلینیکهای توانبخشی همدان، همتاسازی شدند. دو گروه شرکتکننده پرسشنامههای نظمجویی شناختی هیجان و پرسشنامهٔ طرحوارههای هیجانی را تکمیل کردند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل چندمتغیری واریانس استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد میانگین نمرات در راهبردهای سازشنایافتهٔ نظمجویی شناختی ملامت خویش، فاجعهسازی، ملامت دیگران و در راهبردهای سازشیافتهٔ نظمجویی شناختی، دیدگاهگیری و در طرحوارههای هیجانی خودآگاهی هیجانی، ابراز احساسها، کنترلنشدنیبودن، درکشدنیبودن، دیدگاه سادهانگارانه به هیجانات و پذیرش هیجانات مادران کودکان مبتلا به اختلالات روانی درمقایسه با مادران کودکان بامعلولیت جسمی بیشتر بود (۰٫۰۰۱≥p).
نتیجهگیری: مادران کودکان مبتلا به اختلالات روانی و فرزند بامعلولیت جسمی، برای مدیریت هیجانهای برخاسته از موقعیتهای تنشزا از طرحوارههای هیجانی و راهبردهای نظمجویی شناختی نامناسبی استفاده میکنند. استفاده از این راهبردهای نامناسب میتواند آنها را درمعرض مشکلات روانی و اختلالات نیمهبالینی و بیماری سطح زیرآستانهای قرار دهد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |