زمینه و هدف: مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی بهدلیل مشکلات مواجهشده، نیازمند الگوهای مقابلهای و قوی هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش راهبردهای شناختی تنظیم هیجان با امید به زندگی و سرسختی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی بود.
روشبررسی: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهٔ آماری پژوهش را تمامی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی تشکیل دادند که فرزندشان در مدارس استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ مشغول به تحصیل بود. با روش نمونهگیری دردسترس ۱۸۰ مادر این فرزندان بهعنوان نمونهٔ آماری انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهٔ تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، ۲۰۰۶)، مقیاس امید (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۱) و مقیاس سرسختی روانشناختی اهواز (کیامرثی و همکاران، ۱۳۷۷) استفاده شد. تحلیل دادهها ازطریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه بهکمک نرمافزار SPSS نسخۀ ۲۱ در سطح معناداری ۰٫۰۵ انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، بین متغیرهای راهبردهای سازگار شناختی تنظیم هیجان با امید به زندگی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۶۵=r) و سرسختی روانشناختی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۶۷=r) رابطهٔ مثبت و معناداری وجود داشت؛ همچنین بین متغیرهای راهبردهای ناسازگار شناختی تنظیم هیجان با امید به زندگی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۶۰-=r) و سرسختی روانشناختی (۰٫۰۰۱>p، ۰٫۵۶-=r) رابطهٔ منفی و معناداری وجود داشت. براساس نتایج رگرسیون چندگانه، ۴۲٫۳درصد و ۳۶ درصد از واریانس امید به زندگی بهترتیب توسط راهبردهای سازگار و ناسازگار شناختی تنظیم هیجان تبیین شد؛ همچنین ۴۴٫۹درصد و ۳۰٫۳درصد از واریانس سرسختی روانشناختی بهترتیب توسط راهبردهای سازگار و ناسازگار شناختی تنظیم هیجان تبیین شد.
نتیجهگیری: راهبردهای تنظیم شناختی هیجان نقش اساسی در پیشبینی امید به زندگی و سرسختی روانشناختی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی دارند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |